سوابق كاري من
بنا نداشتم ديگر در زمينه رايانه كاري انجام دهم، اصلاً در برنامهام نبود. آمده
بودم تا طلبه باشم و در حوزه علميه به فعاليت علمي بپردازم، حول موضوعاتي كه
بدينجا كشيده بودم. حتي وقتي به مؤسسه نجوم اسلامي رفتم براي كار نبود و بيشتر
هابي و علاقه شخصيام را در كنار درس دنبال ميكردم، به عنوان تنوّع و تفريح. از
علامه طباطبايي شنيده بودم كه پرسيده بودند: «از درس خسته ميشويد چه ميكنيد؟» در
پاسخ فرموده: «از هر علمي خسته شوم به سراغ علم ديگر ميروم». علم نجوم
را براي رفع خستگي علوم حوزوي برگزيده بودم. البته چندان بيربط به علوم حوزوي هم
نبود، چه كه بحث وقت و قبله شرح لمعه را كمك كرد بسيار آسان فرابگيرم و به خوبي درك
نمايم.
اطلاع بعضي از دوستان از تجربيات گذشته، مرا دوباره و پس از سالها درگير
برنامهنويسي كرد. دوستي تماس گرفت كه ما سخت به كمك نياز داريم و در آن روز
برنامهنويس واقعاً و حقيقتاً در شهر مقدس قم بسيار كم بود، خصوص در موضوعات مرتبط
به اينترنت و از همه خاصتر مباحث علوم اسلامي كه بسيار مهجور. آنانكه چيزي از اين
علم ميدانستند، براي كوچكترين كار قيمت خون پدرشان را مطالبه ميكردند و نرخها
نجومي! اين شد كه با بزرگي از اساتيد اخلاقم مشورت كردم كه آيا اگر بتوانم خدمتي در
اين راستا بنمايم و مانع درس نباشد، چگونه است؟ پاسخ مثبت ايشان دلم را نرم كرد و
دستم به كار رفت. البت در تمام اين سالها به حول و قوه الهي نشد كه كار را بر درس
ترجيح دهم، يا به گونهاي مشغول شوم كه تمام روزم را برنامهنويسي بگيرد و از درس
غافل شوم. در هيچ كجا هم كاري قبول نكردم كه تمام وقت گرفتار شوم. اين مبناي
اوليهام براي پذيرش كار بود.
در
مؤسسه نجوم كه ميرفتيم استفادهام از اينترنت محدود به يافتن مقالات علمي و
ترجمه آنها ميشد. در سايتهاي معتبر ميگشتم و مطالب مرتبط را جسته و پس از ترجمه
در نشريهاي منتشر ميكرديم كه همراه دو نفر از دوستان، با كمترين امكانات و بيهيچ دستمزدي به راه انداخته بوديم.
اما
مؤسسه پارسا كه تأسيس شد، همان اوايل كار نياز به طراح سايت داشتند و آن زمان كم گير ميآمد.
تماس گرفتند و رفتم و كار را آغاز كردم. روزي چند ساعت، آنهم ساعاتي كه درس نداشتم و نه مباحثه.
سايتي داشتند با پنج صفحه استاتيك. به سه زبان ترجمهاش كرديم و برايش منوهاي
اسكريپتي نوشتم و به زودي چهل و چند صفحه سايت شد براي هر كدام از سه زبان فارسي،
عربي و انگليسي و بسياري صفحات دايناميك هم داشتيم. آن روزها هيچ كس اسكريپت
نميدانست، از هر جا ميپرسيدم، نمييافتم، سال 1378 ه ش. بود و اسكريپت را با
مراجعه به راهنماي
MSDN دريافته بودم. به زودي معروف شدم
به جاوااسكريپتمَن. ششماه نگذشته، مدير فني پارسا كه داعي ما به كار در آن مؤسسه
بود، شركتي مستقل تأسيس نمود و از پارسا خداحافظي كرد و مسئول مؤسسه پيشنهاد آن را
طرح كرد و پذيرفتم. پيش از آن نيز مدتي مسئول بخش وِب و مدتي نيز مدير سايت پارسا
بودم و چند صباحي نيز به عنوان رابط معاونت پژوهش و معاونت فني به حل اختلافات و
ايجاد تعامل مؤثر ميان اين دو واحد مشغول. در نهايت مديريت فني ما نيز بيش از
ششماه دوام نياورد كه وقتي ديدم پارسا نيرو و سرمايه خود را خرج «پلوراليزم
فرهنگي» مينمايد، كار را بيچون و چرا ترك كردم و گويي فرار كرده باشم، تا مدتها
تماسهايشان را نيز پاسخ نميگفتم. زمانه خاصي بود و وزارت ارشاد فعاليتهاي
ناسرهاي داشت و من متحيّر ثروتهاي ملّي كه چگونه حرام خطاها و نادانيها ميشود. قرار
بود خدمت به اسلام كنم، نه مسلمين! در پارسا، چهار پنج سايت طراحي كرديم كه همگي در
زمان خود بيتا و منحصر بود.
ارتباطم با
دفتر مطالعات زنان حتي پيش از پارسا برقرار بود. دوستي از طلبههاي
معصوميه را ديده بودم، نزديك مسجد اعظم، و خواسته بود سري به دفترشان بزنم و مشكل
اتصالشان به اينترنت را حل كنم و همين حادثه كوچك به ارتباطي طولاني و حدوداً
ششساله با اين دفتر منجر شد. در نهايت طرحهايي برايشان نوشتم و سايتي برايشان
طراحي كردم و مدتي نيز مدير فني آنجا بودم. درست وقتي كه پارسا را ترك كردم.
از همانجا همكاري خواست تا با
حوزه علميه خواهران همكاري نمايم كه فهميده بود
با پارسا به هم زدهام. پذيرفتم و بدترين ساعات روزم كه خلوتترينش بود، يعني از
نماز ظهر تا ساعت سه عصر، حدود روزي دو ساعت، به مركز خواهران ميرفتم و مدير
نرمافزار، غرض اينكه كاري براي طلاب خواهر انجام دهيم. صبح و عصر كه درگير درس و
مباحثه بودم و اين ساعت مرده را به برنامهنويسي و آموزش مشغول. چهار نفر را در
آنجا آموزش دادم و فعاليتهايي براي توسعه فنآوري. نام
«كوثرنور» را خود براي
سايت حوزه علميه خواهران برگزيدم و اين از علاقهام به واژه «كوثر» بود. به يكسال
كه رسيد، آشناييام با معاونت پژوهش، مكدّرم ساخت، بعضي رفتارها را كه ديدم تصميم
به هجرت گرفتم كه خداوند فرموده از شما خواهم پرسيد: «مگر زمين من وسيع نبود، چرا
مانديد و بر ظلم رضا شديد؟». جدا شدم و ديگر قدم بدانجا نگذاشتم.
در همين اثنا، ارتباطاتي نيز به صورت موازي با پارهاي مراكز و مؤسسات ديگر
برقرار شد كه همگي به طرحي يا نوشتهاي و يا نرمافزاري منتهي.
زماني نگذشته كه دوستي تصميم به طراحي يك سامانه وبلاگ گرفته، قصد فراهمسازي
محيطي مذهبي داشت. ياري طلبيد و براي بخش كلاينتسايد همكاري كردم، يك تابستان وقت
براي آن گذاشتم و امروز مجموعه مفصلي شده است، بحمدالله.
«پارسيبلاگ» را ميگويم.
سال 1384 ه ش. بود و تابستان تأهل اختيار كرده، خانهاي اجاره و قصد افزايش
درآمد داشتم. پيشنهادي را لبيك گفتم كه مسئوليت سايت
مركز پژوهشهاي اسلامي صداوسيما را بر عهدهام گذاشت.
يكماه بعد مدير فنآوري اطلاعات و در نهايت يكسال درگير كار بودم، هر روز صبح سه
الي چهار ساعت. صبح زود ميرفتم كه زود تمام شود و به درس برسم. در اين دوران ديگر
مقدمات تمام شده و مشغول سطح بودم. تعداد كلاسها كمتر و محدودتر و فرصت براي
اشتغال بيشتر. يكسال كه تمام شد، كار فني سايت نيز تمام شد و خداحافظي كردم. پدر
منزلي در قم مهيّا كرده و اصرار كه از اجاره صرفنظر نمايم. وقتي ديگر مستأجر
نيستم، مجبور به كار بيشتر نيز نخواهم بود. اين شد كه آمدم بيرون و ديگر هرگز هيچ
كار زمانگيري را كه از نوع ساعتي باشد و نياز به حضور در مركز يا مؤسسه يا دفتر
نپذيرفتم. در مقابل تا توانستم و مجال يافتم نوشتم و مشاوره دادم و كمكحال كساني
شدم كه حوزوي بودند و مرتبط با اسلام، ولي تمكّن مالي اندك داشتند، يا ارتباطات
ضعيف و از تجربه حاصله اين سالهاي عمر در اختيارشان گذاشتم، بي طلب هزينه و مبلغ.
البته هرگز هم خداوند اجازه نداد محتاج غير او شوم، در كسب روزي و پرداخت نفقه
واجبه، بحمدالله والمنّة.
ــ هيئت تحريريه نشريه نجم - مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي فلكي نجومي - 1377 ه ش.
ــ معاون فني پايگاه اطلاعرساني سراسري اسلامي (پارسا) - 1378 الي 1379 ه ش.
ــ مدير فني دفتر مطالعات و تحقيقات زنان - 1377 الي 1383 ه ش.
ــ مدير نرمافزار مركز مديريت حوزههاي علميه خواهران سراسر كشور - 1381 ه ش.
ــ مدير فنآوري اطلاعات مركز پژوهشهاي اسلامي صداوسيما - 1384 ه ش.
ــ مجري شبكه داخلي معاونت فرهنگي نهاد نمايندگي وليفقيه در دانشگاهها - 1383
ه ش.
ــ مجري سايت نشريه معاونت امور اساتيد نهاد نمايندگي وليفقيه در دانشگاهها -
1384 ه ش.
ــ مجري نرمافزار چندرسانهاي بُشري؛ مباحث تخصصي زنان - 1383 ه ش.
ــ مجري سايت فروشگاه فرهنگي عماد - 1387 ه ش.
ــ مجري سايت وِبرايت؛ سامانه مديريت وبنوشتههاي شخصي - 1388 ه ش.
و كلّي مشاوره در مؤسسات گونهگون از جمله:
ــ مؤسسه طلايهداران نور آفاق
ــ ستاد مركزي راهيان نور
ــ پژوهشكده باقرالعلوم، عليهالسلام، وابسته به سازمان تبليغات اسلامي
ــ مجمع جهاني اهل بيت، عليهمالسلام
ــ دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم
ــ مدرسه عالي فقه و معارف اسلامي وابسته به مركز جهاني علوم اسلامي
ــ معاونت روابط بينالملل سازمان صداوسيما
ــ مركز مديريت حوزه علميه قم
ــ مؤسسه علمي فرهنگي ولاء
ــ مؤسسه فرهنگي و اطلاعرساني لوح و قلم
ــ معاونت بينالملل حوزه علميه قم
ــ معاونت امور طلاّب حوزه علميه قم
ــ اداره كل فرهنگي جامعة المصطفي العالميّة
ــ جامعه مدرسين حوزه علميه قم
اين سوابق در تابستان 1388 ه ش. مكتوب شده و طبيعتاً گذشته را شامل ميشود و از
آينده بياطلاع و خبر. اميد كه سوابقي براي شب اول قبر و روز ورود به محشر كبري باشد، كه سختي
دنيا را تحمّل توان كردن، ولي بيآبرويي آخرت را بر رياي عمل واقع شده در دنيا، چه
طاقتي؟! شرمنده از ذكر زياده از خود، ميخواستم توان خود عرضه كنم، تا بار بيشتري
در اين عالم بردارم، شايد بارم روز حشر كمتر شود. آمين!