به نام خدا
دو صفحه خلاصه در معرفي هويّت ويليام و چگونگي تأسيس شركت مايكروسافت و كتابهايي كه نوشته است و ديگر علاقهمنديهاي ايشان. در نهايت هم معرفي مؤسسه خيريهاي كه با همسرش راهاندازي كرده است.
اوايلي بود كه كارم به شدت با محصولات مايكروسافت گره خورده بود. مهندس مجاب رئيس بنده بود، مسئول بخش وِب و من تنها كارمند ايشان. خواست تا منوهايي اسكريپتي براي بخش فوقاني سايت پارسا بنويسم. چيزي قدرتمندتر از آنچه سايت مايكروسافت آن موقع داشت.
آن زمان هنوز منوهاي آبشاري رايج نشده بود و اصلاً منوهاي متحرّك خيلي كاربرد در وِب نداشت. منوهاي مايكروسافت آبشاري بود ولي نه متحرّك، تقه ميآمد و به يك تقه محو ميشد. منوي سادهاي نيز از يك سايت ديگر نشانم داد كه حركت ميكرد، حركتي كه با اسكريپت انجام ميشد. گفت شبيه اين منوي مايكروسافت باشد، ولي متحرّك! يه جورايي هردوانه!
تمام اسكريپت منوي سايت مايكروسافت را پرينت گرفتم و مدتي در حجره به خواندن آن مشغول شدم. در حجره خُب رايانه نداشتم كه كار كنم. ولي در وقت بيكاري ميخواندم و تحليل ميكردم. وقتي كامل فهميدمش منوي مورد نظر مهندس را نوشتم. كارم از بچههاي مايكروسافت سختتر بود. آنها فقط از چپ منوها را تراز ميكردند و من مجبور بودم براي فارسي از راست تراز نمايم. آن موقع هيچ Peroperty آمادهاي براي اين كار وجود نداشت كه مثلاً بگوييد Right=۱۰ و كار انجام شود. بايد با همان Left كار ميكردم و ناگزير به يك تكنيك جديد دست يافتم. از Span استفاده كردم تا اندازه متن عنوان منو را به دست آورم و سپس با اضافه كردن اين اعداد به هم و يك سري محاسبات رياضي توانستم نقطه Left مناسب را بيابم. چون محاسبات كاملاً رياضي و دقيق بود، منوها هم خيلي دقيق و تراز باز ميشدند.
شايد براي اولين بار بود كه منوهايي نوشته ميشد با امكان ورود اطلاعات! يعني يك فايل جانبي داشت كه عناوين را به سادگي ميشد در آن كم و زياد كرد و حتي تعداد منوها را تغيير داد. سه نسخه درست شد، عربي، فارسي و انگليسي براي سه بخش سايت. ما از اين منوها براي تقريباً تمامي سايتهاي اصليمان استفاده ميكرديم و تا مدتها مهمترين ابزار ما بود.
از اصل قضيه دور شدم. در طول اين پروژه چشمم افتاد به صفحه شخصي بيل كه در سايت مايكروسافت بود. آن موقع هنوز صحبتي از وبلاگ نبود و بيل هم وبلاگ نداشت. چيز جالبي توجهم را در اين صفحه جلب كرد. بيل گيتس در حالي كه چشمهايش را بسته بود روي يك كاناپه خوابيده و تعدادي لامپ اطرافش روي زمين ريخته و بعضي در يك سطل زباله؛ بعضي روشن و بعضي خاموش. بيل با اين تصوير خود را «معمار نرمافزار» معرّفي كرده بود، مفهومي بسيار عميقتر از يك برنامهنويس يا طراح نرمافزار! برايم جالب بود. از اين رو، زندگينامهاي كه در همين صفحه بود خواندم و چون ساده و روان بود به فارسي بازنويسي كردم و اين شد كه ميبينيد. از آن روز تلاش كردم به مفهوم برنامهنويسي خيلي عميقتر بيانديشم، چيزي فراتر از «كدنويسي»!
اين نوشته را ميتوانيد به صورت رايگان از لينكهاي روبهرو دريافت نماييد.
دانلود: ۹۸۳ بار
مطالعه نظرات خوانندگان برايم كمك بزرگيست. اين كمك را دريغ نفرموده، بنويسيد:
صفحه اصليبازگشت به صفحه نخست سايت
نوشتهها986طرحها، برنامهها و نوشتهها
مكانها75براي چه جاهايي نوشتم
زمانها30همه سالهايي كه نوشتم
جستجودستيابي به نوشتهها از طريق جستجو
وبلاگ1387با استفاده از سامانه پارسيبلاگ
نماها2چند فيلم كوتاه از فعاليتها
آواها10تعدادي فايل صوتي براي شنيدن
سايتها23معرفي سايتهاي طراحي شده
نرمافزارها36سورس نرمافزارهاي خودم
معرفي6معرفي طراح سايت و آثار و سوابق كاري او
فونتهاي فارسي60تعدادي قلم فارسي كه معمولاً در نوشتههايم استفاده شده است
بايگاني وبلاگ1375نسخه محلّي از نوشتههاي وبلاگ
خاندان موشّحبا استفاده از سامانه شجرهساز
خاندان حضرت زادبا استفاده از سامانه شجرهساز
فروشگاهدسترسی به غرفه محصولات فرهنگی
با اسكن باركد صفحه را باز كنيد
تماس
پيامك
ايميل
ذخيره