توضيح دلايل عدم امكان همكاري در پروژه تحقيقاتي
متن نامه‌اي است كه براي توجيه عدم امكان همكاري با مركز نوشته و تقديم مدير آن نموده‌ام. در متن چند متخصص ديگر براي اين كار معرفي شده‌اند.مدير فن‌آوري فعلي مركز تماس گرفت و گفت: پاشو بيا اين‌جا! رفتم و صحبت كرديم و گفت مدير جديد مي‌خواهد تو را ببيند. دليلش را كه پرسيدم پاسخ داد. قصه اين است در جلسه‌اي به منظور ساماندهي سايت، مدير مركز گفت آدمي مي‌خواهيم چنين و چنان و چند نفر از برادران حاضر در جلسه نام تو را آورده‌اند و او مي‌خواهد ببيندت.
خدمت مدير رسيدم و فرمايشات ايشان را شنيدم. ايشان يك طرح براي سايت مي‌خواست كه دو چيز را با هم داشته باشد: مبتني بر الگويي كاملاً علمي و قابل دفاع تخصّصي، داراي حجيّت ديني و مذهبي و قابل دفاع شرعي. البته اين چيزي است كه بنده از فرمايشات ايشان متوجه شدم. وقتي از ۳۰۰ ميليون توماني كه در زمان مدير سابق تحويل مركز شده بود و نحوه هزينه كرد آن پرسيدم، پاسخ روشني نداشت. پاسخ نهايي خود را به چنين دعوتي موكول كردم به بعد از تفكر و خداحافظي كردم. به اينترنت رفتم و نام ايشان را جستجو نمودم. سايت شخصي‌شان را يافتم و اطلاعاتي را به دست آوردم. كار را هم بررسي كردم.
هر چه با خود كلنجار رفتم، ديدم نمي‌توانم نه حجيّت ديني براي طرح‌هاي خود اثبات كنم و نه حجيّت علمي. من كارهايم همه از روي تجربه است. هيچ تخصّص دانشگاهي كه ندارم. با چهارتا دكتر و مهندس و استاد دانشگاه هم اگر مواجه شوم، فقط تكيه به تجربه عملي خود سخن مي‌گويم، با متدهاي علمي آنان كه دقيقاً كار نكرده‌ام تا بتوانم پاسخگو باشم. هر كسي هم كه چهاركلمه با من صحبت كند، مي‌فهمد سواد آن چناني ندارم در كارهاي فني و مهندسي و اينترنتي و كامپيوتري! چگونه بتوانم حجيّت علمي به طرح خود بدهم؟! من حتي در طرح‌ها و نوشته‌هاي خود هم از استانداردهاي علمي روز استفاده نكرده‌ام. همين‌طور هردم‌بيلي و هر بار به يك شيوه‌اي چيزي نوشته‌ام.
دليل هم آن‌كه هميشه به يك ضرورتي نوشته‌ام و مي‌دانسته‌ام اگر آن كار را بر عهده نگيرم، كسي آن را دست نمي‌گيرد و كار زمين مي‌ماند. خواسته‌ام خدمتي كرده باشم و در اندازه توانم بذل جُهد كنم. حالا چگونه چنين تضمين‌هايي كه ايشان مي‌خواهد تقديم نمايم. اين شد كه عريضه پيوست را نوشتم و ارسال كردم و خلاص!
