دادخواست مفقود شدن صندلي مستعمل
نامهاي دستنويس است درباره سفتههايي كه در مقابل اموال تحويل شده به نيروهاي فني از آنها گرفته شده و ايجاد دردسر كرده است.
يافتن نيروهاي خوب برنامهنويس و فني دشوار بود. سازمان هم نيروي جديد را نميپذيرفت. تعداد زيادي دانشجوي تازه فارغالتحصيل شده را آوردم و مصاحبه كرده و بعضي را گزينش نموده و به كار گماردم. به اين عنوان كه به زودي امريه سربازي برايشان تأمين شود، به پشتوانه وعدهاي كه مديران داده بودند. البته اين امريهها هم نهايت كار فراهم نشد و چه مشكلاتي براي اين دوستان اتفاق افتاد. اين بماند، از آن بدتر قضاياي آزارهايي بود كه مجموعه اداري و مالي ايجاد ميكرد.
در بستن قرارداد و تأمين مالي نيروها بسيار مشكل داشتيم و هر روز بايد گلاويز ميشدم و چانهزني ميكردم. مدير به شدت قائل به كار ستادي بود و Out source كردن تمامي پروژهها. امّا كارهايي بود كه واقعاً نياز داشتيم نيروي مقيم و تماموقت در اختيار داشته باشيم.
حالا همه اينها بماند، يك روز برنامهنويسي را گرفتار كردند كه بايد فلان صندلي را تحويل دهي تا سفتهات را پس دهيم. قضيه از اين قرار كه صندليهاي اتاق فني چوبي بود و مستعمل. به اصرار توانستيم صندليهاي چرخدار مناسبي تهيه كنيم. نيروهاي خدماتي آمدند و صندليهاي جديد را آوردند و قبليها را بردند. حالا اداري به يكي از برنامهنويسان گير داده كه بايد آن صندلي چوبي قبلي را بياوري و تحويل بدهي، چون در ليست اموالي كه تحويل گرفتي اسمش آمده. بنده خدا از كجا بياورد؟! چه كسي برايش مهم است؟! گفتند، يعني خود نيروهاي اداري و مالي گفتند: براي صورت دادن كار اداري، يك صندلي داغون از منزل بياور و تحويل بده و تمام! او هم ميخواست چنين كند كه بنده دخالت كردم. نامه شديداللحني نوشتم كه امروز هم وقتي خودم ميخوانم تنم ميلرزد!
امان از ظلم كه نزد خدا بدترين فعل است و تمام عذابهاي الهي براي ظلم وضع شده است. خداوند از ظلم به مخلوقاتش نميگذرد. عادت نداشتم و ياد گرفته بودم كه در برابر ظلم استقامت كنم، حتي اگر شخص شخيصي در برابرم باشد. اين نامه چنين وضعي دارد. توضيح دادم تا بدانيد در چه شرايطي اين نامه را نوشتم. حتي فرصت نديدم كه بدهم تايپ شود، دستي نوشتم، برخلاف رويه معمولي كه داشتم، به اين نيت كه به سرعت اقدام كرده باشم. اگر همان لحظه ميمردم، چگونه بود حالم، اگر براي رفع اين ظلمي كه خودم هم در آن سهمي داشتم، به جهت مشاركت با مديران، اقدامي نكرده بودم؟!
اينها ظلمهايي بود كه از آنها اطلاعم حاصل ميشد. به خدا پناه ميبرم از ظلمهايي كه از سويم واقع شده باشد، يا در آن سهمي داشتهام و آگاه نشدم. خدا بايد رحم كند بر همه مديران. مديريت مسئوليتي است كه در لبه پرتگاه است؛ اگر حتي ناخواسته هم ظلمي از تو روا شود، پاسخي نداري و نه عذري، چون تو نبايد ظلم كني و به تو خواهند گفت: بايد توجه ميكردي و از ظلم خود آگاه ميشدي. مديريت تقواي بالايي ميخواهد كه شايستگي فرد را براي احراز هر مسئوليت معيّن ميسازد. كسي كه ندارد، حق مديريت ندارد. اين را خدا و رسول او(ص) گفتهاند.
بيشک دليلي بوده كه توجهات جلب شده؛
عنوان، تصوير يا توضيحي كه براي اين مطلب آمده،
دليل را بنويس و دگمه دانلود را كليك كن.
بررسي براي باراندازي...