به نام خدا

در پارسي‌بلاگانيميشنِ هويّت

يكشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۸ - ۵:۰۰ صبح

«فيلم راز سياوش رو گرفتي؟»
- مي‌گيرم پسرم!

ول كن نبود
سيداحمد
هر روز
روزي چند بار
«گرفتي؟»
- پيداش كنم مي‌گيرم!



ماجرا چيست؟
ماجراي هويّت است
و اين خيلي مهم

بخشي از فيلم را در تلويزيون ديد
يك انيميشن
ولي چرا اين‌قدر مهم
چرا مهم شده برايش؟

چون بن‌تن را مي‌شناسد
او را مي‌بيند
سياوش هم قهرمان ملّي
براي او
نامي از شاهنامه
دنبال برتري مي‌گردد
برتري خودش
برتري ملّتش
برتري كشورش
برتري گروهي كه به آن تعلّق حسّ مي‌كند
بر غرب
بر دشمن
بر گروهي كه سعي در سلطه‌گري دارد
خوي سلطه اصلاً
نتيجه تحقير
تحقير سوپرمن و بت‌من و مرد عنكبوتي
رضايتي كه با ديدن برتري سياوش بر بن‌تن احساس مي‌كند



اين خوب است
اين‌طور انيميشن ساختن خوب است

البته بهتر مي‌شد اگر خيلي عقب نمي‌رفتيم
به ايران باستان
ايران جديد هم هست
تازه‌تر هم هست
واقعي‌تر هم
چه اشكالي دارد شهيد همّت با سوپرمن بجنگد
شهيد خرازي
شهيد باكري
لشكري به فرماندهي اين رزمندگان اسلام
با لشكري به فرماندهي سوپرمن
چنين انيميشني هم پرفروش خواهد شد
هم پرفايده
منفعت فرهنگي زيادي دارد
زيرا
هويّت را به كودك ايراني باز مي‌گرداند
تحقير را بر مي‌دارد
انيميشن‌هاي ابرقهرماني آمريكايي كودكان ما را سال‌ها تحقير كرده‌اند!


مطلب بعدي: جنگلِ تانكها مطلب قبلي: زولو بي يا

نظرات

مجله پارسي نامه:
كاربر گرامي، سلام
در تاريخ يكشنبه 98 خرداد 26 نوشته شما با عنوان انيميشن ِ هويّت برگزيده شده و در جايگاه پيوندها در مجله پارسي نامه قرار گرفته است. دبير تحريريه ي اين انتخاب هايدي و دبير سرويس آن هما ص بوده است. اميدواريم هميشه موفق باشيد.
يكشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۸ - ۷:۳۳ صبح
پاسخ: سپاسگزارم.
يه بنده خدا: سلام.ممنونم از توضيخاتتون.البته من خودم در سلك علما نيستم و طبيعتا اشراف لازم رو بر جزئيات آموزه هاي ديني ندارم،اما از طرفي،وقتي به اشعار عرفاني حضرت امام(ره) نگاه مي كنم،مي بينم كه همين انتقاد شما به شريعتي،ممكنه به خود امام(ره) هم وارد باشه:
درِ ميخانه گشائيد به رويم شب و روز؛كه من از مسجد و از مدرسه بيزار شدم(تعبير شيطنت آميز بنده:كه من از منطق و از فلسفه بيزار شدم!!!)
بگذاريد كه از ميكده يادي بكنم؛من كه با دست بت ميكده بيدار شدم...و نظاير اينها.
من فكر مي كنم با توجه به جوّ آن زمان(يعني حملهء ايسم هاي خوش خط و خال بيگانه و غفلت و بي توجهي علماي سنتي به شرايط حساس و نيازهاي نسل جديد به اخذ مفاهيم متناسب با روز از دين و مخصوصا اقدامات رژيم وقت)،امثال شريعتي،چاره اي جز استفاده از هرگونه وسيلهء مشروع براي جذب جوانان نداشته اند...در مورد تشيع صفوي هم به عنوان يك مثال،موضوع ازدواج امام حسين(ع)با شهربانو دختر يزد گرد سوم كه ادعا شده امام چهارم حاصل اين ازدواج بوده،من به شريعتي حق مي دهم كه اين موضوع را تكذيب كنه و صفويه رو به خاطر اين ابداع خارق العاده(!!!)محكوم كنه.اولا مطهري هم اين موضوع رو تكذيب كرده،ثانيا اين سوال بي پاسخ مي مونه كه سلسلهء ساساني چه محاسن و مزايائي داشته كه من شيعه،به منتسب بودن امام چهارم خودم به اين سلسله مباهات كنم؟مگر نه اينكه:الملك يبقي بالكفر و لا يبقي بالظلم؟اگه اين سلسله ظالم نبود كه با يك حملهء چهارتا عرب گداگشنه كه سرنگون نمي شد.مقايسهء نرجس خاتون با شهربانو هم به نظر من قياس مع الفارقه...
جسارتا اگه شما وقت بزاريد و مثل من،كل كتابهاي شريعتي رو،سه بار به طور كامل دُور كنيد تا با روحيهء ايشان بيشتر آشنا شويد و مخصوصا كتابهائي رو كه ديگران بر له يا عليه ايشان نوشته اند مطالعه كنيد،احتمالا قضاوت تان تغيير خواهد كرد.ببخشيد اگه جسارت شد.پيشاپيش عيدتو هم مبارك و طاعات و عبادات تون مقبول درگاه الهي باد.
سه‌شنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۸ - ۵:۳۳ صبح
پاسخ: سلام. ممنون از نكاتي كه بيان فرموديد. عيد فطر بر شما هم مبارك باشه. طاعات و عبادات قبول. در پناه خدا باشيد إن‌شاءالله. سپاس. :)
[ادامه پاسخ]: ... غرض اين‌كه «اسلام بدون روحانيت» اگر چه به نظر مي‌رسد اسلام زمان حضرت(ص) بوده است، ولي معلوم نيست امروز نسخه مطلوبي براي دين‌داري باشد و اصلاً بشود دين را حفظ كرد. غرض اين‌كه دكتر شريعتي شاعرانه سخن مي‌گفت و نادرست است كه ما آن را برهاني بخوانيم و درك كنيم. ما هم بايد بال‌هاي خود را بگشاييم و با امواج سخن او در اقيانوس بي‌كران عشق الهي شناور گرديم. فلاسفه ما فلسفي نگريستند و با دكتر مخالفت كردند. البته اين خطر هميشه هست كه برخي از جوانان نيز دچار اشتباه برداشت از فرمايشات دكتر شوند. اميدوارم اين مختصر كه نوشتم توانسته باشد مطلب را بيان كند. اگر نه بفرماييد مفصل‌تر عرض كنم.
يكشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۸ - ۶:۱۵ عصر
پاسخ: شبيه همين اتفاق براي عين صاد هم افتاد، استاد علي صفائي حائري. ايشان نيز دنباله‌رو روش دكتر شريعتي در نگارش كتاب بود. كتاب‌هاي ايشان بسيار جذّاب است و جوانان را به سمت و سوي خود مي‌كشيد. خيلي از جوانان راه را با همين كتاب‌ها پيدا كردند. ولي ابتداي انقلاب، برخي از بزرگان حوزه احساس نگراني كردند از ادبيات ايشان. توضيح خواستند و ايشان را دعوت كردند تا پاسخ بدهد. به نظر نوعي محاكمه مي‌رسيد. دليل: زيرا ايشان شاعرانه مي‌نوشت! همين. در شعر ما صناعاتي داريم مانند: ايهام. دكتر شريعتي و عين صاد انگار كلّي مي‌‌گردند تا واژه‌اي پيدا كنند ذو وجهين. عباراتي كه بيش از يك معنا داشته باشد. كلماتي كه خيال‌انگيز باشند. تا تأثيرشان بر مخاطب افزايش يابد. واقعاً هم افزايش مي‌يابد، خيلي زياد. نظر شما چيست؟ پ.ن. اگر خاطرتان باشد چند سال پيش نيز شبكه 4 پيوسته سخنراني‌هاي دكتر الهي‌قمشه‌اي را پخش مي‌كرد و آن‌جا نيز اين مشكل ديده شد. ايشان نيز مدام از «هارموني» و «موسيقي» و «وحدت وجود» سخن مي‌گفت، مثلاً درباره خلقت عالم: «اومد لب بوم قاليچه تكون داد، قاليچه گرد نداشت خودشو نشون داد، پس اينه كه خدا جهان رو خلق مي‌كنه!» يا: «وقتي از اين دنيا بريم، تو اون دنيا ديوارها كنار مي‌ره، من تو مي‌شم، تو من، همه هم يكي مي‌شيم با ذات باري تعالي». يه همچو مضاميني را طرح مي‌فرمود كه سر و صداي زيادي هم كرد. كلّي هم شعرهاي زيبا مي‌خواند. ولي آيا ايشان واقعاً معناي واژگاني را كه مي‌فرمود اراده هم كرده بود؟ يا فقط براي ايجاد احساس معنوي آن را مرتّب مي‌ساخت؟ به نظرم اگر از خود ايشان مي‌پرسيديم، دومين گزينه را برمي‌گزيد! ممنون از شما.
يه بنده خدا: سلام.توضيحات شما هميشه برام قانع كننده بوده و خدارو شكر مي كنم و از شما هم ممنونم.هرچند كه دوست ندارم با كش دادن بحث،مصدّع اوقات شما بشم،اما به نظر من اينگونه مقايسه،خيلي دقيق نيست.امام به عنوان حاكم جامعه،با منابع اطلاعاتي قابل اطمينان و متعددي،كسب اطلاع مي كرد و تصميم گيري.
اما آن علمائي كه اون نسبت ها رو به شريعتي دادن،معمولا با تعدادي از عوام الناس و طلبه هاي جوان سروكار داشتند و تازه من فكر مي كنم تحذير،غير از تخريب باشد.شايد هم نظر آن علما از باب مباهته باشد به اين معنا كه به كسي تهمت بزنيم تا مردم سراغش نروند كه نمي دانم مشروعيت دارد يا نه...
در مورد هجمه هائي كه به نقل از مطهري عليه شريعتي و پدرش محمد تقي مطرح شده،بعضا نسبت هاي زشتي ديده ميشه كه اصلا به شخصيت مطهري نمي خوره و من فكر مي كنم واقعيت نداشته باشند.نمونه اش در كتاب شريعتي و نقد سنت،اثر حسن يوسفي اشكوري...ضمنا چند نمونه از مواردي رو كه شريعتي متوجه مقاصد شرع نبوده بيان كنيد.سپاسگزارم

يكشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۸ - ۴:۰۹ عصر
پاسخ: سلام. وقتي تاريخي صحبت مي‌كنيم، هميشه درگير همين مسائل هستيم؛ آيا فلان مطلب واقعاً مستند به فلان شخص هست يا خير؟! گريزي هم نيست. تقريب لازم است. اجازه دهيد مطلب را اين طور عرض كنم. ما در پايان كتاب‌هاي منطق مي‌بينيم فصلي با عنوان «صناعات خمس» اضافه شده. آن‌جا كاربرد روش‌هاي استدلال منطقي را بيان مي‌كنند؛ برهان، خطابه، شعر و... حافظ وقتي در شعر از مي و ميخوارگي سخن مي‌گويد، همه ما مي‌دانيم (غير از شاملو) كه آدم به اين درستي، هرگز اهل عرق‌خوري نبوده است. اقتضاء شعر اين است كه «قضايا حكايت از واقع نمي‌كنند». دكتر شريعتي وقتي سخن مي‌راند، متن را پيشاپيش مي‌نوشت. شاعرانه و با سجع هم. متني مي‌نوشت كه احساس انسان را برانگيزد. اين كار شعر است. شعر با شعور و عقل كار ندارد، با عاطفه و قلب مرتبط مي‌شود. ولي جايگاهي كه در آن ايستاده بود، حسينيه ارشاد، در قامت يك اسلام‌شناس، توقع مي‌رفت از قضاياي برهاني استفاده جويد. در باب اشتباهات اعتقادي دكتر فراوان گفته و نوشته شده؛ مثل اين‌كه مي‌فرمايد: «خدا و طبيعت و انسان يك واحد حقيقي است كه رهسپار كمال است» يا «استادان مسيحي من مرا وارد بهشت كردند و در بهشت مي گشتم در حالي كه دستم در دست آنها بود». يا مثلاً در تفكيكي كه ميان شيعه صفوي و شيعه علوي دارند، يك مطلب بسيار مهم بدون توجه مي‌ماند؛ رشد فرهنگ متشرّعه. تصوّر بفرماييد حضرت رسول (ص) مؤمني مي‌خواستند كه صد ويژگي داشته باشد. اما مردم زمان ايشان تا ده ويژگي را تحمّل مي‌توانستند. ايشان ياراني را تربيت مي‌كند و فرزندان ايشان نيز تا چند قرن، مسيري پيدا مي‌شود كه امروز شيعه مثلاً به پنجاه ويژگي مي‌رسد. حالا اگر ما رجعت كنيم به گذشته و بگوييم همان دينداري كه زمان حضرت(ص) بود همان. اين غلط است. جريان تشيع يك جريان روبه‌رشد بوده و آن‌چه در زمان صفويه اتفاق مي‌افتد، گامي در مسير اين پيشرفت بوده. بحث در اين زمينه مفصل و فضا در اين كامنت‌داني اندك،...
بازگشتنسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ شايد سخن حق سال نشر18نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس سال برچسب‌ها35نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس برچسب بيشترين نظر34نوشته‌هاي وبلاگ با بيشترين تعداد نظر مجموعه‌نوشته‌ها27پست‌هاي دنباله‌دار وبلاگ
صفحه اصليبازگشت به صفحه نخست سايت نوشته‌ها986طرح‌ها، برنامه‌ها و نوشته‌ها مكان‌ها75براي چه جاهايي نوشتم زمان‌ها30همه سال‌هايي كه نوشتم جستجودستيابي به نوشته‌ها از طريق جستجو وبلاگ1366با استفاده از سامانه پارسي‌بلاگ نماها2چند فيلم كوتاه از فعاليت‌ها آواها10تعدادي فايل صوتي براي شنيدن سايت‌ها23معرفي سايت‌هاي طراحي شده نرم‌افزارها36سورس نرم‌افزارهاي خودم معرفي6معرفي طراح سايت و آثار و سوابق كاري او فونت‌هاي فارسي60تعدادي قلم فارسي كه معمولاً در نوشته‌هايم استفاده شده است بايگاني وبلاگ1354نسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ خاندان موشّحبا استفاده از سامانه شجره‌ساز خاندان حضرت زادبا استفاده از سامانه شجره‌ساز فروشگاهدسترسی به غرفه محصولات فرهنگی
با اسكن باركد صفحه را باز كنيد
تماس پيامك ايميل ذخيره
®Movashah ©2018 - I.R.IRAN