نظريه كلاسيك اقتصاد را اينجا
بحران نشان داد ايراد دارد
تحوّل رخ داد
نظريه اقتصاد كلاسيك جاي خود را به نظريه جديدي داد
كينزي*: پيش از آنكه مكانيزم تنظيم قيمت عمل نمايد، مكانيزم تنظيم درآمد بر آن تأثير ميگذارد و مانع رفع ركود ميگردد.
يعني چي؟
يعني: وقتي اقتصاد در بحران و ركود بيافتد، درآمد مردم كم ميشود. مردم در اين شرايط، كمتر مصرف ميكنند و كمتر پسانداز مينمايند، پس در نتيجه سرمايهگذاري و توليد كاهش مييابد.
خب كه چه؟
اينكه: «مكانيزم تنظيم درآمد»، اقتصاد را بيشتر به سوي بحران سوق ميدهد تا اينكه به سوي اشتغال كامل بازگرداند.
منظور؟
منظور: رويكرد اقتصاد كلاسيك اين بود كه بهترين درمان براي اقتصاد در وضعيت ركود اين است كه آن را رها كنيم و تنها بگذاريم تا خود به خود (با دست نامرئي بازار - نظريه آدام اسميت) اصلاح شود، اما اين اتفاق نميافتد!
لسهفر (فضاي آزاد): اقتصاددانانِ معتقد به بازار آزاد و فضاي باز اقتصادي باور داشتند كه دخالت بيشتر دولت، وضع بازار را بدتر ميكند، نه بهتر.** پس بهترين سياست اين است كه اقتصاد دولتي نباشد و كمتر با دولت مرتبط باشد. كينزيها اشتباه اين نظريه را نشان دادهاند.
چه كنيم پس؟
راه حل: حجم گستردهاي از هزينههاي دولت نياز است تا چرخه اقتصادي رونق بگيرد.
چي؟
همين: دولت بايد در اقتصاد دخالت كند و سياستهايي را اجرا نمايد كه تأثير مثبت در اقتصاد بگذارد.
از كجا؟
از اينجا كه: بيكاري نتيجه افزايش دستمزدهاست؛ يعني توقع كارگران بالا رفته است و حاضر نيستند با دستمزد كمتر كار كنند. در هنگام ركود اقتصادي، كارگران مدتي بيكار ميشوند، پس به ناچار قبول ميكنند با دستمزد كمتر كار كنند. پس نرخ دستمزد به اندازهاي پايين ميآيد كه دوباره استخدام كارگر براي بنگاههاي توليدي سودآور ميشود. اين يعني پايان ركود!
چه اشتباهي؟
اين اشتباه: كلاسيكيها خيال ميكردند كه بيكاري «خود-درمان» است، اما نيست.
زيرا: انتظار براي بازگشت نهايي خودبهخودي فايدهاي ندارد؛ چون اينقدر طول ميكشد كه تا آن زمان همهمان مردهايم!
و در نتيجه: اقتصاد در حال ركود به جاي بازگشت، در حلقهاي بدون پايان گرفتار ميشود كه هر روز ورشكستهتر ميگردد.
تنها راه: زياد، هزينههاي زياد، دولت بايد هزينههاي خود را بالاببرد.
يعني چي؟
يعني: حجم زيادي پول را به اقتصاد پمپ نمايد يا مالياتها را به شدّت كاهش دهد، تا اقتصاد دوباره به حركت بيافتد. مثل شوك برقي كه به قلب بيمار در حال احتضار وارد ميكنند. پول خيلي خيلي زياد!
مخالفين چه گفتند؟
مخالفين: رويكرد شما ناهنجاري در اقتصاد است. شما كمونيست هستيد!
در نهايت؟
نتيجه اينكه: اين رويكرد مورد پسند دولتها قرار گرفت و اقتصاد كينزي رواج يافت و بحرانهاي عصر خود را حل كرد. تا اينكه...
بحرانهاي اقتصادي بعدي اشتباه بودن اين نظريه را نشان داد
ركود تورمي 1970م آمريكا
پس تحوّل دوباره رخ داد
[ادامه دارد]
* جان مينارد كينز: نظريه عمومي اشتغال، بهره و پول، آلوين هانسن: راهنمايي به سوي كينز
** بعداً خواهم گفت كه پولمحورها (مانيتاريست) و عرضهمحورها (ساپلايسايد) نيز بر همين باور پافشاري دارند.