نميگويم باغ
اين كاخ است
شاهنشين دارد
تكبّر دنياپرستي شاهانه در جايجاي آن ديده ميشود
بچهها را بردم
به عمارتي كه پانصدسال پيش ساخته شده
به موزهاش هم
نه فقط براي ديدن زيباييهاي اين مكان
كه براي ديدن عظمت آن
اينبار پيش از آنكه از استكبار شاهان و سلاطين بگويم
از مهندسي و معماري ايراني
پيش از نفوذ استعمار گفتم
جويهاي آب را برايشان توضيح دادم
مكانيزم جالب جريان آن
مسير آب را دنبال كرديم
اينكه از دو سوي جوي به وسط آمده
و جايي آن وسطها خارج ميشود
اينكه تمام اين مهندسي
زماني انجام شده كه موتور آب نبوده و رياضيات غربي در كشور ما رواج نداشته
اينبار از حمله فرهنگي غرب گفتم
اينكه دانش بومي ما را با دارالفنون نابود ساخت
با اساتيد غربي
با ارزش دادن دانشگاهها به علوم غيرايراني
و مهندسي ما
دانش معماري ما
و هر آنچه داشتيم
از جايگاه علمي تنزّل كرد
تبديل به صنايع دستي شد
صنايعي تزئيني
بدون كاربرد واقعي
برايشان توضيح دادم كه وقتي بايد نجار ايراني استاد دانشگاه ميشد
و علم خود را تدريس ميكرد
نجار غربي آمد
به بهانه آنكه آن علميست و اين غيرعلمي
آن مدرن و اين سنتي
كارخانهها را بر اساس مدل آنها توسعه دادند
و كارگاهها را نابود ساختند
و وابستگي صنعتي
علمي و فرهنگي
از همين دوران آغاز شد
گفتم ببينيد ما قبل از ورود غرب اين همه دانش و صنعت داشتيم!
البته بچهها خودشان يادشان نرفت كه مفهوم شاه چيست
ظالمانه بودن آن را
سيداحمد خودش پيشقدم شد و تذكر داد:
چه آدمهايي را شلاق زدهاند تا به زور در اين جا نوكري كنند!
گذشته آينه آينده است
كودكان اگر تاريخشان را ندانند
ميوهاي بيبُتّه ميشوند
اگر ندانند از كجا آمدهاند
چگونه بفهمند به كجا بروند؟!
غربي هم ميآيد و آنها را مالِ خود ميكند
با چند كتاب به ظاهر علمي!