گير داده بيا واليبال بازي كنيم
- نه دخترم! من وقت ندارم. چرا با سيداحمد بازي نميكني؟!
دعوايشان ميشود
سيداحمد واليبال دوست ندارد
شل و ول بازي ميكند
دل به كار نميدهد
فوتبال ميخواهد
سيدمرتضي هم كه اصلاً هيچكدام
با ساختمان و آجربازي سرگرم
به شكايت آمدند
سيداحمد و مريم
چند دقيقه كه از بازيشان گذشت
بايد چه ميكردم؟!
نطقي را آغاز نمودم
چند دقيقه
و الآن
دقيقاً همين الآن رفتند و دوباره با هم بازي ميكنند
پس از اينكه از هم عذرخواهي كردند
ميخواهيد بدانيد چه گفتم؟!
چهره در هم كشيدم
حالت تأسف گرفتم
غمي عميق در گره ابروانم انداختم
و قصه آغازيدم:
عجب...
درسته...
حالا ميفهمم بدبختي ملّت ما از چيست
[تعجب كردهاند
در سكوت و شگفتي
حواسها جمع و گوش ميكنند
در همان حالي كه ايستادهاند]
راستش بچهها
يك روزي وقتي تاريخ را ميخواندم
خيلي متأسف بودم براي گذشتهمان
اينكه انگليسيها بر ما مسلط شدند
و چه بلاها كه سرمان نياوردند
آن روزها
فكر كردم
فهميدم علّت پيروزي آنها چيزي بود
كه ما نداشتيم
چيزي كه خودشان Team working ميناميدند
[سكوتشان عميقتر شده
از ته چهرهشان پرسشي نمايان شد]
يعني كارِ گروهي
من فهميدم
اينكه ما نميتوانستيم كار گروهي نماييم
با هم همكاري كنيم يعني
ولي آنها ميتوانستند
پنجتايشان اگر ميآمدند در كشور ما
تمام امورات ما را تحت سلطه ميگرفتند
چون به خاطر منافع مشتركشان
با هم كنار ميآمدند
ولي ما
با اين همه جمعيت
به خاطر منافع فردي و شخصي خودمان
حاضر به همكاري با هم نبوديم
بعدتر
وقتي مسئوليتهايي پيدا كردم
تلاش كردم كار گروهي را تجربه كنم
ولي نه خود توانستم
و نه ميان كارمندانم
هيچيك نميتوانستند با هم كار كنند
و من
فكر كردم و فكر
خيال كردم مسأله در تربيت دوران كودكي ماست
هر كدام از ما را يك «شاه» تربيت كرده بودند
ما ياد گرفته بوديم مسلط باشيم
زور بگوييم
و قدرتمدار
اگر رئيس بوديم
همه بايد مطيع ما ميبودند
مشورت را برنميتابيديم
چه برسد به نقد
و اگر كارمند ميشديم
اطاعت محض ميكرديم
و حتي اگر لولهگذارمان نميآمد
بدون توجه به محصول و نتيجه كار
ميكنديم و پر ميكرديم
ميگفتيم به ما چه كه رئيسمان اشتباه كرده است!
پس...
تصميم گرفتم تجربه كنم
گفتم فرزندانم را جور ديگر تربيت ميكنم
كه كار گروهي بلد باشند
انگليسي بار بيايند
انگليسيتر از انگليسيها حتي
كه ديگر زير بار سلطه نرويم
اما...
الآن فهميدم كه اشتباه كردم
چند وقتيست كه هر چه تلاش ميكنم
ميبينم شما نميتوانيد همكاري كنيد
حاضر نيستيد سر منافع مشتركتان
از منافع فرديتان كوتاه بياييد
[جايش بود مثال بزنم
چند دقيقه صحبت من
و سكوت آنان...
شايد مطلب پيچده بوده]
مثلاً در واليبال
من محتاج طرف مقابل هستم براي بازي
او هم محتاج من
پس حالا اگر دستش كج است
نبايد گير بدهم
تا به نيازم برسم
او هم اگر ديد پاي من چلاق است
نبايد به رويم بياورد
زيرا به من محتاج است
حالا يك كم كمتر و بيشتر
ضعيفتر و قويتر
من و او بايد به خاطر منافع مشتركمان
كمي از منافع فردي خود كوتاه بياييم
همكاري در نقطه وسط شكل ميگيرد
وقتي من و او از جايگاه خود حركت كنيم و خارج شويم
از برج عاج خود پايين بياييم!
اينجا كه رسيد برآشفتند
مريم بود كه ابتدا عذرخواهي كرد
و بعد سيداحمد از مريم
خنديدند
گفتند ما ميرويم تا همكاري كنيم
تا كار گروهي انجام دهيم
و الآن
حدود پانزده دقيقه است كه صداي واليبالشان ميآيد
با صداي قهقهه و خندهشان
و من اميدوار
انگار ميشود نسل آينده را انگليسي تربيت كرد
البته از اين نظر كه قادر به كار گروهي باشند
تا ديگربار كفار بر ما مسلط نشوند
و بر جان و مال و ناموس ما حكم نرانند
و اميركبيرمان را تيغ نكشند
مسئولي كه در سه سال كشور ما را از ذيل به صدر آورده بود
كشتند و دوباره كشور را به زير كشيدند
كفار باز هم خواهند كشت
اگر بتوانند
اگر ما نتوانيم با هم كار نماييم
كار گروهي
تيم وُركينگ يعني
از هر جناح و گروهي كه باشيم
چپ يا راست
اصولگرا يا اصلاحطلب
امنيت ملّي منفعت مشترك همه ماست
پيرو هر دين و آيين و كيش و مذهبي كه باشيم!
پ.ن.
الآن دنبال سيدمرتضي آمدند
او را هم بردند
آجربازيهايش را رها كرد و رفت
سيداحمد به او گفت بيا وسطي بازي كنيم
به روش همكاري و كار گروهي!
باور كنيد همين را گفت
همين الآن! :)