پدر و مادر: پارهاي وظايف ميان تمامي عناصر ياددهنده در خانواده مشترك ميباشد و بايستي به سهم خود در انجام آن وظيفه تلاش و همكاري نمايند.
انتقال فرهنگ به نسل بعد: انتقال فرهنگ به اركان يادگيرنده خانواده بر اساس الگوسازي صورت ميپذيرد. با توجه به اينكه تمامي تعليمدهندهها در نقش الگو حاضر ميشوند، بايستي تنسّك به فرهنگ پذيرفته شده اجتماعي داشته باشند تا بتوانند همان را به نسل بعد منتقل سازند.
توسعه و ارتقاء فرهنگ: هر كدام از اين عناصر ميبايد تجربيّات خود را به فرهنگ فراگرفتهشدهاش اضافه سازد. اگر پدري پدر يا مادر بدرفتار داشته، آن رفتار بد را از مؤلفههاي فرهنگي با تغيير رفتار خود حذف مينمايد. مادر نيز اگر رفتار بدي در گذشته تعليم گرفته، امروز اگر تجربه كرده و به ضدارزش بودن آن پي برده، تغيير آن را در فرهنگ تعليمي لحاظ مينمايد.
تأثيرپذيري از تحوّلات فرهنگ: روابط اجتماعي فرصتي پديد ميآورد تا اركان تعليمدهنده فرهنگ، تجربيات خود را به اشتراك بگذارند. خانواده الف ارزشي نوين را در عرصه فرهنگ دريافته و خانواده ب ارزشي ديگر را، تضارب فرهنگها از طريق صله رحم و مهماني و رفت و آمد، مجاليست تا برترين ارزشهاي فرهنگي فراگرفته شوند. ياددهندهها وظيفه دارند اين تحوّلات را نيز در عمليات انتقال فرهنگي لحاظ نموده و مورد توجه قرار دهند.
از سوي ديگر بايستي نسبت به دستاوردهاي سياسي و اقتصادي جامعه و همچنين مراكز پژوهشي حساس باشند. اگر نظام سياسي تغيير كرد يا قوانين و ضوابط اقتصادي، نظام اداري يا كارگري، خانواده آگاه ميگردد كه عملگرهايي متفاوت با گذشته بايد تربيت نمايد، تا در نظام اجتماعي فعلي، بتوانند تأثيرگذار و مفيد باشند. رسانههاي عمومي نقش فوقالعاده مهمي در اين روند اطلاعرساني دارند.
[ادامه دارد]