به نام خدا

در پارسي‌بلاگچه كنيم ۲۶

سه‌شنبه ۲۳ شهريور ۱۳۹۵ - ۹:۰۰ عصر

براي من هميشه اين سئوال بوده و هست
‌‌‌‌حتي چند مورد از آن برادر سئوال كردم كه:
‌‌‌‌چرا شما خودتان را اين همه كوچك ميكنيد؟
‌‌‌‌براي توليد يك جزوه
‌‌‌‌يا وقت گرفتن از فلان فرد يا مسئول
‌‌‌‌‌‌‌‌اما جواب....
‌‌‌‌طوري پاسخ داده ميشد
‌‌‌‌گويي كه ايشان براي جبهه نبرد حق عليه باطل دارند از خودشان ميگذرند.
‌‌‌‌سئوال خيلي مهم بنده اينكه
‌‌‌‌شما در طول
‌‌‌‌-به قول خودتان: پياده، ويراست و فهرست مباحث آن آقا-
‌‌‌‌به اين موضوع فكر نكرديد كه مباحث ايشان خيلي خوب و مفيده؟
‌‌‌‌و يا اينكه نسبت به ديگر مباحث موجود تو بازار علم برتري چشم گيري داره؟
‌‌‌‌و اين فكر باعث بشه از اشتباهات روشي و ابزاري ايشان چشم پوشي كنيد؟
‌‌‌‌يا خيلي مسائل ديگه.
‌‌‌‌

ابتدا يك نكته را پيرو ايميل قبلي شما عرض كنم
امروز خيلي ناراحت شدم
يعني سبب ناراحتي شدم
كه خودش سبب ناراحتي خودم نيز شد
سر رودربايستي!

اين را عرض كنم كه عطف به بحث قبلي شود
شايد جالب باشد
كه ببينيد بنده هم هنوز گرفتار همين مشكلات هستم
هفته پيش يكي از آشنايان
از تهران
ديداري به قم آمد و درباره يك پژوهشكده جديدالتأسيس صحبت كرد
و اين‌‌‌‌كه مدير آن
با ايشان صميميت دارد
و ايشان به اعتبار ارتباط با بنده
قول همكاري به آن دوست صميمي خود داده است
كه مثلاً دبيرخانه پژوهشكده را طراحي و راه‌‌‌‌اندازي نمايد
كاري كه خودش مي‌‌‌‌گويد كه خودش نمي‌‌‌‌تواند!
گفت: «من به اعتبار اين‌‌‌‌كه شما كمك كني قول همكاري به آن آقا دادم»

من منّ‌‌‌‌ومنّ كردم و گفتم: چشم!
توي رودربايستي!

دو روز پيش تماس گرفت كه جمعه جلسه مي‌‌‌‌خواهيم بياييم قم
آن مدير را هم مي‌‌‌‌آورم!
بنده گفتم كه شايد نتوانم
ولي ايشان اصرار كرد
من هم گفتم: إن‌‌‌‌شاءالله اگر مشكلي پيش نيايد و بتوانم هماهنگ كنم
اگر پدر يا مادرم بيايند قم كه بچه‌‌‌‌ها را نگهداري كنند
خدمت مي‌‌‌‌رسم

حالا امروز تماس گرفته كه فردا ساعت 10 مي‌‌‌‌آييم قم
جلسه هم در فلان مؤسسه
گفتم: متأسفانه شرايط من جور نشد و نمي‌‌‌‌توانم
ايشان هم كلّي دلخور شدند
و جدّي پرسيدند: اصلاً شما تمايل و علاقه‌‌‌‌اي به اين فعاليت داريد
البته خب كارشان بسيار فرصت گرانبهايي بود
كه بشود مباحث استاد حسيني(ره) را در يك فضاي گسترده‌‌‌‌تر مطرح كرد
ولي خب...
وقتي امكان يك فعاليت براي انسان نيست
خب نيست ديگر!
ولي همين الآن هم هنوز ناراحت هستم
از اين‌‌‌‌كه چرا در همان اولين گفتگو
خيلي صريح نگفتم: «نه، نمي‌‌‌‌توانم!»

بگذريم!

بله صحيح مي‌‌‌‌فرماييد
دقيقاً اتفاق افتاد
من از همه اشتباهات آن آقا مي‌‌‌‌گذشتم
فقط و فقط به اين دليل
كه گمان مي‌‌‌‌كردم حرف ايشان خيلي دقيق و متقن است
ولي زماني كه نگاهم عميق‌‌‌‌تر شد
كمي كه از فضاي مسموم انسان‌‌‌‌پرستي كه ايجاد كرده بودند رها شدم
وقتي بدون توجه به «گوينده» به «حرف‌‌‌‌ها» توجه كردم
ديدم خيلي‌‌‌‌هايش اصلاً توجيه ندارد
و باقي هم اثبات نشده است!

مثلاً
به ما گفتند: تنها و تنها يك راه براي نجات اقتصاد ايران وجود دارد
آن هم تصرّف در معادله تري‌‌‌‌گپس است
و جالب اين‌‌‌‌كه آن را تري‌‌‌‌كپس مي‌‌‌‌ناميدند!
مي‌‌‌‌گفتند بايد شكاف صادارت و واردات را برطرف كرد
به اين‌‌‌‌كه ورود تمام كالاهاي هاي‌‌‌‌تك از خارج ممنوع شود
مثلاً موبايل جرا بايد باشد؟
تمام تجهيزاتي كه فناوري بالايي دارند
بايد ممنوع‌‌‌‌الورود به كشور شوند
فقط به تعداد محدود
براي امور نظامي و امنيتي و ارگان‌‌‌‌هاي خاص

من تمام اين حرف‌‌‌‌ها را تايپ كردم
نمودار كشيدم
پاورپوينت كردم
يك سند مفصل شد
و برديم براي معاول اول رئيس جمهور
پرزنت كرديم
براي اين‌‌‌‌كه در برنامه توسعه پنجم ثبت شود
اصلاً هم به خودم اجازه ندادم
فكر كنم
فكر اين‌‌‌‌كه چقدر صحيح است!

بعدترها كه فراتر از دايره بحث‌‌‌‌هاي ايشان مطالعه كرده
و فهميدم تري‌‌‌‌گپس يعني چه
وقتي قصه كينز را خواندم
و نظرياتي كه بعدتر از او آمدند
تازه فهميدم آن‌‌‌‌چه گفته شد اصلاً عملي نيست
و راه حلي براي مشكل اقتصاد نيست
و آناني كه حرف‌‌‌‌هاي ما را مي‌‌‌‌شنيدند
كاملاً حق داشتند كه به آن بي‌‌‌‌اعتنايي نمايند!

مهم اين است كه فراموش نكنيم:
هر كه يك طرفه به قاضي برود راضي باز مي‌‌‌‌گردد
فردي كه يك حرف را بشوند
امكان مقايسه ندارد
و استاد حسيني(ره) معتقد است
كه عقل انسان «سنجشي»‌‌‌‌ عمل مي‌‌‌‌كند
انسان تا دوئيتي را نبيند
عقل انسان
نمي‌‌‌‌تواند حكم صادر كند
به حتي اصل بود و نبود
وقتي فقط حرف الف را مي‌‌‌‌شنويم
معلوم است كه مي‌‌‌‌گوييم خوب و مفيد است
اما وقتي با حرف‌‌‌‌هاي ديگران بسنجيم
وقتي در همان موضوع
چهارتا كتاب ديگر ببينيم
چند تا مقاله
چند تا مطلب از اساتيد ديگر...

اگر انسان بخواهد يك حرف تخصصي را قضاوت كند
بايد در سطح تخصصي فكر كند
و براي اين‌‌‌‌كار
لازم است كه مانند متخصصين
تا حرف ساير متخصصين را نشنيده
به قضاوت نرسد

اين شد كه چشم‌‌‌‌پوشي كردم
و به ندانسته‌‌‌‌ها قضاوت نمودم

حق يارتان


مطلب بعدي: چه كنيم ۲۷ مطلب قبلي: چه كنيم ۲۵

بازگشتنسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ شايد سخن حق سال نشر18نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس سال برچسب‌ها35نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس برچسب بيشترين نظر34نوشته‌هاي وبلاگ با بيشترين تعداد نظر مجموعه‌نوشته‌ها27پست‌هاي دنباله‌دار وبلاگ
صفحه اصليبازگشت به صفحه نخست سايت نوشته‌ها986طرح‌ها، برنامه‌ها و نوشته‌ها مكان‌ها75براي چه جاهايي نوشتم زمان‌ها30همه سال‌هايي كه نوشتم جستجودستيابي به نوشته‌ها از طريق جستجو وبلاگ1366با استفاده از سامانه پارسي‌بلاگ نماها2چند فيلم كوتاه از فعاليت‌ها آواها10تعدادي فايل صوتي براي شنيدن سايت‌ها23معرفي سايت‌هاي طراحي شده نرم‌افزارها36سورس نرم‌افزارهاي خودم معرفي6معرفي طراح سايت و آثار و سوابق كاري او فونت‌هاي فارسي60تعدادي قلم فارسي كه معمولاً در نوشته‌هايم استفاده شده است بايگاني وبلاگ1354نسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ خاندان موشّحبا استفاده از سامانه شجره‌ساز خاندان حضرت زادبا استفاده از سامانه شجره‌ساز فروشگاهدسترسی به غرفه محصولات فرهنگی
با اسكن باركد صفحه را باز كنيد
تماس پيامك ايميل ذخيره
®Movashah ©2018 - I.R.IRAN