به نام خدا

در پارسي‌بلاگچه كنيم ۲۳

شنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۰:۰۰ عصر

شايد براي شما خوش آيند نباشد،
‌‌‌‌ولي براي من خواندن خاطرات شما جالب است، گاهي اوقات احساس ميكنم:
‌‌‌‌دارم بخش هايي از زندگي خودم رو از بيرون نگاه ميكنم.
‌‌‌‌‌‌‌‌امروز يكي از دوستانم
‌‌‌‌وقتي وسط بحث از بخشي از روايات بوديم
‌‌‌‌به من گفت:
‌‌‌‌واقعا ما چه بلايي سر مردم مي آوريم؟!
‌‌‌‌با اين فهم، برداشت و تحليل هايي كه از اسلام، قرآن و روايات ارائه ميكنيم.
‌‌‌‌‌‌‌‌كمي فكر كردم
‌‌‌‌با خودم گفتم:
‌‌‌‌ما با اين فهم و... از دين چه بلايي سر خودمان آورده ايم؟!
‌‌‌‌‌‌‌‌الان
‌‌‌‌بعد از ديدن اين خوبان يا بزرگان يا...
‌‌‌‌به چه نتيجه اي رسيده ايد؟
‌‌‌‌‌‌‌‌درست چيست؟ چه بايد كرد؟
‌‌‌‌احتياط؟ سكوت؟
‌‌‌‌بهتر بگويم:
‌‌‌‌اگر برگرديد به همان دوران
‌‌‌‌چه ميكرديد؟
‌‌‌‌

ابتدا عرض پوزش
از ديركرد در پاسخ
زندگي هم انقباض و انبساط دارد
مانند سياست‌‌‌‌هاي مالي دولت در مهار تورّم!
گاهي روزها آن‌‌‌‌قدر منقبض مي‌‌‌‌شوند
كه گويا زمان فشرده شده
كارها به اتمام نمي‌‌‌‌رسند
و گاهي آن‌‌‌‌چنان كش مي‌‌‌‌آيند
كه هر چه به آفتاب مي‌‌‌‌نگري
گويا قصد غروب ندارد!

ما چه بلايي سر مردم مي‌‌‌‌آوريم؟!
استاد حسيني (ره) معتقد به نوعي فاصله و شكاف زماني
بين پيشرفت فاعليت منفي
و فاعليت مثبت
در نظام خلقت است
ايشان در بحث‌‌‌‌هاي اصول خود
به اين نكته اشاره دارند
كه معمولاً تاريخ نشان داده
ابتدا «كفار» در جهت رسيدن به اميال دنياپرستانه خود
به انواع جديدي از خودپرستي مي‌‌‌‌رسند
و روش‌‌‌‌هاي نو و بديع در انكار پروردگار مي‌‌‌‌يابند
در تخلف از قوانين الهي
در تولي حيواني و نزول و سقوط در حضيض انسانيت
و سپس
بعد از آن
تأخري زماني يعني
مردم دين‌‌‌‌دار به تكاپو مي‌‌‌‌افتند
تا براي مقاومت با اين نوع جديد از كفر
ايمان خود را ارتقاء بخشند
از خداوند طلب مي‌‌‌‌كنند
و زماني طول مي‌‌‌‌كشد تا به آن درجه از ايمان دست يابند
تا از كفر جديد مصون شوند

ايشان معتقد به چنين تقدّم و تأخّري‌‌‌‌ست
از لحاظ زماني
و در جايي،‌‌‌‌ اين را به نوعي «تنبلي» اهل ايمان تعبير مي‌‌‌‌كند
اين‌‌‌‌كه وابستگي و توكل به خدا
اگر از معناي خود تجاوز نمايد
و به اصل ايمان رسوخ كند
به اين‌‌‌‌كه فرد ديگر تلاشي براي ارتقاء وضعيت ايماني
و تنوع پرستش خداي متعال نداشته باشد
به نوعي رخوت در خداپرستي منتهي خواهد شد
كه تنها با فشاري كه از سوي كفار در عالم به وي مي‌‌‌‌آيد
از خواب بيدار مي‌‌‌‌شود

از اين منظر اگر بنگريم
در طول تاريخ هميشه اين‌‌‌‌طور نبوده كه حوزه و روحانيت
اين‌‌‌‌طور ناقص و ناكارآمد باشند
بلكه بالعكس
در دهه‌‌‌‌هاي گذشته
در سده‌‌‌‌هايش كه قطعاً
روحانيت نقش پيشتازي در زندگي روزمره حتي براي جامعه داشته است

امروز است كه در شكاف تاريخي واقع شده‌‌‌‌ايم
غرب كافر پيش‌‌‌‌تاخته
و ما حدود دويست سال است
درست از روزي كه شاه عباس براي جنگ با عثماني
فريب انگليسي‌‌‌‌ها را خورد و از آن‌‌‌‌ها توپ خريد
از همان زمان استعمار ما را قبضه كرد
و ما را از خود بيگانه نمود
و در اين شكاف تاريخي
مردم به دليل آگاهي‌‌‌‌بخشي‌‌‌‌هاي امام (ره)
خيلي سريع‌‌‌‌تر آگاه شدند و پيش رفتند
و حوزه‌‌‌‌ها همچنان در انديشه‌‌‌‌هاي گذشته خويش باقي مانده
امروز با تأخير حركت را آغاز كرده‌‌‌‌اند

اين بلايي كه امروز دارد سر ما مي‌‌‌‌آيد
ناشي از پيش افتادن مردم از روحانيت است
يك‌‌‌‌جور جلو افتادن عوام از خواص
كه خب البته عوارضي هم دارد
جامعه به هرج و مرج فرهنگي و اعتقادي هم كشيده مي‌‌‌‌شود
چه بسا خرافاتي هم زاييده شود
وقتي كه مردم مي‌‌‌‌فهمند خودشان بايد نوآوري كنند
و به نوآوري اهل علم در مبارزه با كفار اميدي نيست!

چه بايد كرد؟
احتياط؟
سكوت؟
قطعاً خير
الآن درست وقتي‌‌‌‌ست كه بايد سخن گفت
اما نه در افزودن بر هرج و مرج‌‌‌‌ها
امروز عصر شلوغي تفكر در كشور ما آغاز شده است
در علوم اسلامي دقيقاً
هر كه از راه مي‌‌‌‌رسد نظريه مي‌‌‌‌دهد
هر كه دو كلاس سواد دارد يا ندارد حتي
وقتي زمين بكر پيدا شود
هر كه دانه‌‌‌‌اي داشته باشد مي‌‌‌‌كارد
جامعه تشنه شده
نيازمند مباحث اعتقادي جديد است
وقتي بزرگان از علما همچنان بر همان اعتقادات سابق
و همان تقرير و بياني كه مثلاً از معاد داشته‌‌‌‌اند
يا از مذهب
يا تولّي و تبرّي و شيعه و سني
يا از ولايت و عصمت
تا وقتي بر همان پاي مي‌‌‌‌فشرند
جامعه كه لايه‌‌‌‌هاي تازه‌‌‌‌اي از فهم ديني را تجربه كرده است
با ظهور انقلاب
با ورود شيعه به عرصه حاكميت
جامعه نمي‌‌‌‌پذيرد
به سمت حرف‌‌‌‌هاي جديد مي‌‌‌‌رود

ولي مردم هر چقدر كه علاقه‌‌‌‌مند باشند
خواص كه نيستند
قدرت تشخيص حق و باطل را كه به سرعت ندارند
طبيعي‌‌‌‌ست كه عده‌‌‌‌اي دنبال علي يعقوبي بروند
دنبال طيف فكري مشائي
دنبال رمالي و طلسم و جن‌‌‌‌بازي
بعضي هم دنبال درگيري با اهل سنت
به نام وهابيت و تكفيري
و اختلاف مذهبي را بيافزايند
و حاكميت نظام اسلامي را به مخاطره افكنند
چه بسا خيلي‌‌‌‌ها هم خالصانه
در جهت توسعه كفر
به صورت ناآگاهانه عمل مي‌‌‌‌كنند
و بازي مي‌‌‌‌خورند

درست مثل بازي خوردن ملامحمدكاظم
نسبت به سيدمحمدكاظم
اولي همان آخوند خراساني
صاحب كفايه
و دومي هم سيد يزدي
طباطبايي
صاحب عروه
چطور اين‌‌‌‌دو با فتاواي خلاف هم دادن
يكي به نفع مشروطيت
و ديگري عليه آن
جامعه ايران را دوپاره كردند
و تكه‌‌‌‌تكه به حلقوم انگليس افكندند
و انگليس هم جامعه دوپاره را راحت‌‌‌‌تر مي‌‌‌‌بلعد!
شيخ فضل‌‌‌‌الله را هم اعدام كردند
و شگفت اين‌‌‌‌كه هر سه؛ آخوند و سيديزدي و شيخ فضل‌‌‌‌الله
شاگرد ميرزاي شيرازي بودند!

نتيجه ديدن رفتار اين‌‌‌‌ آدم‌‌‌‌ها چيست؟
اين‌‌‌‌كه خوب‌‌‌‌ها هم اگر بي‌‌‌‌بصيرت باشند
اگر زمان‌‌‌‌آگاه نباشند
آب به آسياب دشمن مي‌‌‌‌ريزند
آسيدمنير تعبير قشنگي دارد
در توضيح مشكلاتي كه پديد آمده
اين‌‌‌‌كه «قدرت موضوع‌‌‌‌سازي» بايد ديد دست كيست؟
آن‌‌‌‌كه «موضوع» مي‌‌‌‌سازد
اوست كه پيش‌‌‌‌روست
و باقي را به دنبال خود مي‌‌‌‌كشد

امروز كفار موضوعات جديد حادث مي‌‌‌‌كنند
و ما در پاسخگويي به اين مسائل مستحدثه
اسير جبر زمانيم
اما اگر گردونه را بگردانيم
و اين دور باطل را بشكنيم
و به جاي پاسخگويي به چالش‌‌‌‌هاي ناشي از حدوث موضوعات جديده
خودمان موضوع بسازيم
كفار در مضيقه قرار مي‌‌‌‌گيرند
ولي خب...
موضوع‌‌‌‌سازي نيازمند منطق ديگري‌‌‌‌ست
غير آن‌‌‌‌چه كه ما داريم!

امروز فضا براي طرح مباحث استاد حسيني (ره) تا حدي باز شده است
فلان منبري را ديدم چند وقت پيش
درباره «سيستم‌‌‌‌ها» صحبت مي‌‌‌‌كرد
باورتان مي‌‌‌‌شود؟!
امروز باور به نظام‌‌‌‌مند بودن جامعه
و رفتارهاي اجتماعي و حتي فردي
از بستر جامعه بالا آمده
به طلبه‌‌‌‌ها هم كشيده
كم‌‌‌‌كم دارد به سطوح اساتيد عالي حوزه هم مي‌‌‌‌رسد
ما قدرت داريم اين سرعت را افزايش دهيم

اما در ابتدا...
ما بايد «درست» بفهميم
اگر در اين هرج و مرج انديشه‌‌‌‌ها
نظريه‌‌‌‌ها و اقوال
ما هم يك نظريه باشيم
به هماهنگي جامعه كه نيافزوده‌‌‌‌ايم
بر ناهماهنگي و هرج و مرج اضافه كرده‌‌‌‌ايم
يادتان هست كه استاد چه فرمود؟
در همان جلسه مشهد
كه اگر نمي‌‌‌‌توانيم هماهنگ‌‌‌‌كننده باشيم، نبايد بر ناهماهنگي بيافزاييم.

ازين روست كه گمان بنده بر اين است
كه بيشتر بايد بر طبل راستگويي همه نظريه‌‌‌‌پردازان بكوبيم
و صداقت ايشان
و ايمان‌‌‌‌شان
و اين‌‌‌‌كه اگر ناهماهنگي در نظريه‌‌‌‌ها و رفتارهاي اجتماعي هست
ناشي از «منطق» است
نه از «آدم‌‌‌‌ها»
همه آن‌‌‌‌هايي را كه در جبهه خودي هستند
تطهير كنيم
و گناهشان را به گردن منطق صوري
و فلسفه ارسطويي بياندازيم
و بگوييم: اين‌‌‌‌ها خودشان خوبند!
اگر اين حرف ترويج شود
هرج و مرج‌‌‌‌هاي اجتماعي
به سطوح علمي كشيده مي‌‌‌‌شود
و مردم از دعوا
به حمايت از نظريه‌‌‌‌پردازان خود دست برخواهند داشت
فضاي جامعه بايد تلطيف شود
و از هوچي‌‌‌‌گري‌‌‌‌هاي سياسي
به سمت مباحث فرهنگي سوق داده شود
تا بتوان آراء را روبه‌‌‌‌روي هم قرار داد
و به تضارب رسيد
و به تعالي ناشي از آن
و به نظر مي‌‌‌‌رسد انديشه آسيدمنيرالدين
در اين تضارب است كه برتري خود را بر سايرين نشان خواهد داد!

يك‌‌‌‌جايي كه يادم نيست كي و كجا
شنيدم كه فردي مي‌‌‌‌گفت
كه استاد حسيني (ره) گفته بود
كه اگر به گذشته برگردم
دوباره همين مسيري را خواهم آمد كه آمده‌‌‌‌ام
زيرا قطعاً اين بهترين مسير
و متناسب‌‌‌‌ترين راهي بوده كه خداوند
متناسب با شرايط روحي، ذهني و عيني من
برايم تدارك كرده!

من اما به جرأت ايشان نيستم
و چنين اعتماد به نفسي ندارم
و از گذشته خود
از زمان طفوليت
تا يومنا هذا
آن‌‌‌‌قدر در أسف و شرمندگي هستم
كه هر لحظه كه بتوانم به گذشته بازگردم
قطعاً
قطعاً و قطعاً
بدون ترديد
مايلم كه تغييراتي
بسيار عمده و كلان
و گاهي بسيار جزئي حتي
در رفتارم بدهم

من اگر به روزي كه فرهنگستان را يافتم باز مي‌‌‌‌گشتم
حتي در مسير آموختن انديشه استاد نيز
راهم را تغيير مي‌‌‌‌دادم
يا شايد بگويم كه تغيير نمي‌‌‌‌دادم
و به همان راهي كه در آن بودم ادامه مي‌‌‌‌دادم
راهي كه با حوادثي تغيير كرد
و مرا به ناكجاآبادي كه در آن هستم كشاند!

راستي خاطره اولين ملاقات با آسيدمنيرالدين را براي شما گفتم؟
گفتيد خواندن خاطرات جالب است
اين را هم عرض مي‌‌‌‌كنم
من و برادري قرار شد با خود استاد حسيني(ره) ملاقات كنيم
نظر آن برادر اين بود
او طلبه پايه 9 بود به نظرم
و من پايه 4
در مدرسه حقاني درس مي‌‌‌‌خوانديم
سال 79 بود
ايشان جلوي راه‌‌‌‌پله‌‌‌‌هاي فرهنگستان جلوي آسيدمنير را گرفت
من كه ايشان را تا به حال نديده بودم
آن برادر بود كه گفت: اين خودش است!
رفت و گفت: ما چند سؤال داريم كه مي‌‌‌‌خواستيم از شما بپرسيم.
آسيدمنير هم حواله داد به دوستان دفتر
اما آن برادر پرروتر از اين‌‌‌‌ها بود
گفت: ما به هر كدام از اين افراد التماس مي‌‌‌‌كنيم براي ما وقت نمي‌‌‌‌گذارند
آسيدمنير يكهو تغيير حالت دارد
خيلي متواضعانه: من خودم در خدمت شما هستم
و قرار شد فردا ساعت 10 خدمت ايشان بياييم
فردا جمعه بود
وقتي آمديم چهارراه‌‌‌‌شهدا
بعد از كله‌‌‌‌پزي
كنار كتاب‌‌‌‌فروشي‌‌‌‌ها
در فرهنگستان كه بسته بود!
آن برادر جرأت كرد و زنگ زد
صداي خودش بود
آسيدمنير از پشت آيفون صحبت كرد
در را گشود و بالا رفتيم
مستقيم به اتاق ايشان
ميز بزرگي گذشته بودند
و ايشان در منتهي‌‌‌‌اليه ميز نشسته بود
با يك دشداشه سفيد
و بدون عمامه
بلند شد و با ما دست داد
و من در سمت چپ ايشان نشستم
و آن برادر كنار من
و در اولين صحبت‌‌‌‌ها
به جاي اين‌‌‌‌كه پاسخ به سؤالات ما بدهد
يك كاغذ كوچك به دست من داد
و گفت: شما اين را بلند بخوان!

همان جمله معروف امام (ره) بود
كاغذ كوچك سبز رنگي بود
كه اين جمله روي آن چاپ شده بود:
اگر انحرافي در فرهنگ يك رژيم پيدا شود و تمام ... به همان‌‌‌‌جا مي‌‌‌‌انجامد كه در
صدسال گذشته... (صحيفه نور، ج17، ص322)

خواندم
ايشان پرسيد منظور امام (ره) چيست؟
من هم عرض كردم معنايي كه مي‌‌‌‌فهميدم
ايشان از همين‌‌‌‌جا وارد عدل و ظلم اجتماعي شد
و اين‌‌‌‌كه چگونه مي‌‌‌‌شود دين نسبت به عدل و ظلم اجتماعي
كه اتفاقا بسيار شديدتر از عدل و ظلم فردي‌‌‌‌ست
ساكت باشد
و حكم نداشته باشد!
تمّت خاطره!

خلاصه اين از مسلمات است
اين‌‌‌‌كه امروز ما به چيزي نياز داريم
كه نداريم
همين‌‌‌‌كه خواص ما اين را بفهمند
و ما اگر نقشي در اين فهماندن داشته باشيم
فُزنا
به فوز اكبر رسيده‌‌‌‌ايم به گمانم
بعيد است به اين زودي‌‌‌‌ها
جامعه متخصصين وارد تفصيل ادعا شود
امروز نيازمند درك اصل اين ضرورت است
ضرورت تحول در فقه
ضرورت تحول در اصول فقه
ضرورت تحول در روش‌‌‌‌هاي اداره نظام اجتماعي
فعلاً تا اين درك براي خواص روي ندهد
و حاصل نگردد
گمان نمي‌‌‌‌كنم بشود وارد ريز بحث‌‌‌‌ها شد
ريز بحث‌‌‌‌هايي كه آسيدمنير براي ما ميراث نهاده است

اگر به دوران گذشته باز مي‌‌‌‌گشتم
روز آشنايي با استاد
همان تصميمي را كه داشتم، ادامه مي‌‌‌‌دادم
مي‌‌‌‌خواستم يك‌‌‌‌بار تمام هفت هزار ساعت بحث ايشان را مطالعه كنم
بحث‌‌‌‌هايي كه حدود چهار هزار جزوه از آن درآمده است
و من به دليل هفت سال درگيري در پياده و ويراست و فهرست
نرسيدم به مطالعه آن‌‌‌‌ها
و اكنون كه مي‌‌‌‌خواهم
گرفتاري‌‌‌‌هاي زندگي و كمبود وقت‌‌‌‌ها مانع مي‌‌‌‌شود
و با كندي مشغول اين مطالعه هستم
با كندي زياد
من اگر به گذشته باز مي‌‌‌‌گشتم
ارتباط خود با آن آقا را به همان مقدار مباحثه كه روزهاي اول داشتيم تقليل مي‌‌‌‌دادم
هفته‌اي سه جلسه يك‌ساعته
در همان مقدار حفظ مي‌‌‌‌كردم
و در كنار آن
به شدت به ادامه خواندن جزوات مي‌‌‌‌پرداختم
و همان‌‌‌‌طور كه پيش از آن قصد داشتم
و هميشه در تقويم برنامه‌‌‌‌ريزي آينده‌‌‌‌ام بود
سال 88 ازدواج مي‌‌‌‌كردم
به جاي سال 84
يعني چهار سال فرصت بيشتر براي مطالعه
چه اين‌‌‌‌كه از 79 تا 80 مشغول مطالعه بحث‌‌‌‌هاي آسيدمنير بودم
قصد داشتم تا 88 اين مطالعات را به پايان برسانم
و بعد متأهل شوم
اما شد آن‌‌‌‌چه شايد نبايد مي‌‌‌‌شد
و چه و چه و چه...

دنيا جاي افسوس خوردن نيست
و نه حسرت
هنوز زيرا فرصت هست
مي‌‌‌‌توان جبران كرد
و مي‌‌‌‌توان به آينده رسيد
و خداوند وعده كرده كه ياري مي‌‌‌‌رساند
شايد بر طول عمر ما و سلامتي‌‌‌‌مان بيافزايد
تا بتوانيم گذشته را در آينده تحصيل كنيم
به شرط اين‌‌‌‌كه توبه كنيم
و بيش از اين استغفار نماييم

جاي حسرت، محشر است
آن‌‌‌‌جا كه ديگر فرصت تمام شده
و به دنيا نمي‌‌‌‌توانيم بازگرديم
و كار از كار گذشته
وقت حساب و كتاب رسيده

ضمناً من عادت ندارم ايميلي را كه مي‌‌‌‌نويسم بازخواني كنم
معمولاً سريع مي‌‌‌‌نويسم و با هر اينتر
به پايين مي‌‌‌‌روم
و ديگر سختم است اسكرول كنم و به بالا برگشته
غلط‌‌‌‌ها را ويرايش نمايم
گاهي بعدها كه ايميل را مي‌‌‌‌بينم
غلط‌‌‌‌ها آشكار مي‌‌‌‌گردند
اگر از اين دست غلط‌‌‌‌هاي املايي و نگارشي يافتيد
بگذاريد به حساب سرعت زيادي كه در تايپ دارم
و عدم عادت به مرور نوشته‌‌‌‌شده‌‌‌‌ها

موفق باشيد


مطلب بعدي: چه كنيم ۲۴ مطلب قبلي: چه كنيم ۲۲

بازگشتنسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ شايد سخن حق سال نشر18نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس سال برچسب‌ها35نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس برچسب بيشترين نظر34نوشته‌هاي وبلاگ با بيشترين تعداد نظر مجموعه‌نوشته‌ها27پست‌هاي دنباله‌دار وبلاگ
صفحه اصليبازگشت به صفحه نخست سايت نوشته‌ها986طرح‌ها، برنامه‌ها و نوشته‌ها مكان‌ها75براي چه جاهايي نوشتم زمان‌ها30همه سال‌هايي كه نوشتم جستجودستيابي به نوشته‌ها از طريق جستجو وبلاگ1366با استفاده از سامانه پارسي‌بلاگ نماها2چند فيلم كوتاه از فعاليت‌ها آواها10تعدادي فايل صوتي براي شنيدن سايت‌ها23معرفي سايت‌هاي طراحي شده نرم‌افزارها36سورس نرم‌افزارهاي خودم معرفي6معرفي طراح سايت و آثار و سوابق كاري او فونت‌هاي فارسي60تعدادي قلم فارسي كه معمولاً در نوشته‌هايم استفاده شده است بايگاني وبلاگ1354نسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ خاندان موشّحبا استفاده از سامانه شجره‌ساز خاندان حضرت زادبا استفاده از سامانه شجره‌ساز فروشگاهدسترسی به غرفه محصولات فرهنگی
با اسكن باركد صفحه را باز كنيد
تماس پيامك ايميل ذخيره
®Movashah ©2018 - I.R.IRAN