بيشتر فرمايشات شما را قبول دارم.
يك: به نظرم همه ي مولفه هاي مديريت علم آن نيست. كه با ارائه پيشنهادي بهتر مشغول شود.
دو: همان مسئولين كه شما فرموديد، از خيلي ها حرف شنوي ندارند.
بلكه غالبا از افرادي كه خودشان ميخواهند
يا بر اساس رابطه يا....
تاثير پذيرند.
نميخواهم گلايه ويا... كنم.
ولي به اين نهاد ها نگاه كنيد:
اوقاف-بسيج-سپاه-بنياد مستضعفان-كميته امداد- بنياد بركت-ائمه جمعه و...
واقعا اين نهادها نميتوانند درست تر كار كنند.
فقط حرف اين است كه بهتر كار كنند و نه ايده ال!
رفتم پيش امام جمعه
چند بار
بهشون گفتم:آقا بنده آماده ام براي شما كار كنم.
تا بر شما اين فشار كه نفر ندارم نباشد.
اسم نوشتم، با ادرس و تلفن
خبري نشد.
بار ديگر رفتم و اين بار پيشنهادهاي متعدد براي حل مشكلات ايشان دادم.
و حتي ادعا كردم حاضرم خودم بدون هزينه اجرا كنم.
همين اتفاق در معاونت تبليغ حوزه هم افتاد.
در ستاد راهيان نور هم
و....
طرح مكتوب با ادله مختلف و سكوت مسئولين.
بنده يقين داشتم كه بهتر ميدانم بايد چه كرد.
شايد جهل مركب باشد.
اما خبري نبود و نيست.
راستش بعضي اوقات احساس ميكنم
عمده مشكل بي عدالتي است.(سرجاي خودمان نيستيم)
نكته عجيب تر آنكه
بنده خودم ميدانم حتي از بنده بهتر هم هستند و كاري در دستشان نيست.
حتي مسئولي كه با تقواست، عادل است
هيچ جست و جويي نميكند كه آيا فردي هست؟
حداقل براي مشاوره، براي اتاق فكر و....
اما راه حل؟؟؟
امور اجتماعي را چگونه اداره ميشود؟
آن برادر به ظاهر به تبع سخن آقا ميگويد:
گفتمان سازي- يا به بيان شما تصميم سازي و...
آيا اين بهترين راهه؟
اگر آري
چگونه بايد گفتمان سازي كرد؟
البته نكته شما مسلم است كه بايد حرفمان مشخص، مستدل، مبين و... باشد.
سلامت باشيد.
در رابطه با «رابطه» صحيح ميفرماييد
فرمايش درستيست
حتي در نهادهاي حوزوي بسيار بيشتر و فراگيرتر
فلان مدرسه كه گفته بودند جا نداريم
با يك تلفن از فلان آقا
پذيرش كردند
فلان فردي را كه سفارش شده بود
بارها و بارها
سالهاي گذشته
شخصاً خودم درگير اين مسأله شدم
ولي وقتي فكر كردم
به همان نتيجهاي رسيد كه استاد حسيني(ره) ميفرمايند
«حكومت منطق صوري بر روش تفكر»
اين يك زماني تنها در حوزهها بود
اما امروز روش تفكر مردم ما شده است
و مديران البته
هر فرد انساني از اين منظر
يا «ثقه» است و يا نيست
اگر ثقه باشد، هر چه گفت حجيت دارد
و مقبول
و اگر ثقه نيست
هر چه بگويد مورد پذيرش قرار نميگيرد
انگار در مقام كشف حكم شرعي موضوعات هستند
و دارند به راويان نظر ميافكنند
اين تفكر صفر و يكي را در همه جا ميشود ديد
حتي در فيلمها و سريالهاي ما
يك آدمي از ابتدا تا انتها خوب است
يكي هم بد
خيلي هنر نمايند «تطهير» ميكنند
مثلاً آدم بد قصه در نهايت توبه ميكند و اصلاح ميشود
اما به فيلمهاي خارجي كه نگاه ميكنم
ميبينم آدمها خاكسترياند
بعضي رفتارهاي خوب
و بعضي رفتارهاي بد دارند
آنها هم گويا كاملاً متعمّدانه سعي دارند اين نگاه خود را نشان دهند
كه خوب مطلق و بد مطلق وجود ندارد
براي يافتن راه حل گفتمانسازي بايد به چند اصل توجه كنيم:
1. گفتمان يعني يك جريان انديشه در يك عصر
2. جريان يعني موج، يعني همگرايي، يعني در يك جهت قرار گرفتن انديشهها
3. موجسازي، جريانسازي و ايجاد گفتمان نياز به هماهنگي و همگرايي مردم دارد
4. همگرايي از «پيروي» حاصل ميشود، پذيرش مردم از يك قشر خاص
5. گفتمانسازي تابع نظريه خواص و عوام است
6. فقط خواص ميتوانند گفتمانسازي كنند، زيرا «پيروي» از آنان واقع ميشود
7. خواص معمولاً محتاط هستند، زيرا خواص شدن بدون احتياط ميسّر نيست
8. «پيروي» نيازمند «اعتماد» است، پس «اعتمادسازي» مقدمه «گفتمانسازي»
9. خواص اگر «محتاط» نميبودند نميتوانستند «اعتماد» بسازند
10. جريانسازي يعني حركت در خلاف جريان موجود
11. حركت در خلاف جريان، بياحتياطيست و خطر دارد
12. آنانكه محتاطند چگونه ميتوانند «نوآوري» كنند؟
13. مسأله براي خواص بايد خيلي حياتي و مهم شود كه آنان را به حركت وا دارد
14. هزينه «گفتمانسازي» بالاست و كمتر كسي حاضر به پرداخت آن ميشود
نظر شما چيست؟