به نام خدا

در پارسي‌بلاگهمزادپنداريِ نام

چهارشنبه ۲۰ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۰:۰۶ صبح

سيده مريم را گذاشتم مدرسه
صبحانه پسرها را دادم
ماكاروني را بار گذاشتم
گزارش جلسه اخير جامعه مدرسين را تحليل و طبقه‌بندي نمودم
رمز گذاشتم و براي مسئول مربوطه كه ايميل كردم
تأييد دريافت را كه پيامك كرد
رفتم و غربال‌ها را در هم كردم و مشغول پف‌فيل‌سازي شدم
همان پاپ‌كورن آن‌طرفي‌ها
و چيزفيل قديمي خودمان
كه...

ناگهان سيدمرتضي به آشپزخانه آمد
و در ميان سروصداي زياد تركيدن ذرت‌ها
لحظه‌اي كه صدا به صدا نمي‌رسيد
حرف عجيبي زد:
«فكر كنم من كه بزرگ بشم
سيدمرتضي آبيني بشم
وقتي كه با خدا رفيق شدم
وقتي مُردم»

چشمانم گرد شد
تعجب كردم شديد
نه آن‌قدر البته كه پف‌فيل‌هايم بسوزد
سري گرداندم و به تلويزيون نگاه انداختم
معرفي «شهيد آويني»*
برنامه‌اي در حال پخش!

وقتي همنام بودن اين قدر اثر دارد
وقتي كودكان اين‌طور همزادپنداري مي‌كنند
خود را در نقش همنام‌هاي خود فرو مي‌برند
و در تخيّلِ «آن‌هاشدن» سير مي‌نمايند
چطور بعضي، نام‌هاي غيرهمنام‌مناسب‌دار براي فرزند خود برمي‌گزينند؟!

دارند پف فيل مي‌خورند
ديدم نمي‌توانم اين تجربت خود به اشتراك نگذارم
اين شد كه تا گاز را خاموش كردم
صفحه كليد در دست گرفتم!

خدايا اين كودكان را در شبيه همنام‌هايشان شدن ياري فرما!

* من البته به نيّت فقيه عالي‌قدر شيعه
سيدمرتضي معروف به علم‌الهدي
برادر سيدرضي مؤلف نهج‌البلاغه بود
كه اين نام را براي فرزندم برگزيدم!


مطلب بعدي: صرفه جويي در عيد مطلب قبلي: تبديل اطلاعات كتابخانه ملّي به اكسل

نظرات

مهدي: با سلام
عذرخواهي ميكنم به خاطر اينكه منظورم مفهوم نبود .
5 خط آخر خطاب به شما نبود . (از آنجاييكه يكي از كاربران زن وشوهر را 2 بال يك پرنده تشبيه كرده بودند آن 5 خط را خطاب به بال سقوط كرده (همسر سابق) شما نوشتم چرا كه يقين دارم خواهند خواند . ان شاالله)
در مورد شما حق الناسي عرض نكردم بلكه حرفم در مورد بخشش طرف مقابل و تخفيف در شروط بازگشت بود . البته در صورتي كه احساس پشيماني واقعي و تغيير جدي از طرف ايشان ببينيد .
از دخالت و جسارت خود عذرخواهي ميكنم . احساس كردم شايد گاهي اوقات كسي كه بيرون گود است حتي با وجود عقل كمتر بتواند پيشنهادي جهت بهبود امور بدهد . با توكل واميد به ياري خداوند
سه‌شنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۳:۲۹ صبح
پاسخ: سلام برادر. تشكر از توضيح خوب‌تان. إن‌شاءالله كه خداوند توفيق توبه، جبران و بازگشت به همه بندگان خود عطا نموده و ما بندگان نيز پذيراي چنين توفيقي باشيم و آن را هدر ندهيم. همان‌طور كه فرموديد هدف از بخشش و گذشت ايجاد فرصتي دوباره براي اصلاح افراد است. جايي كه اميد اصلاح نبوده، پروردگار عزيز نيز باران سنگ باريده، يا توفان... و انواع عذاب‌هاي ويرانگر. در پرونده مذكور، چندين نوبت گذشت روي داده، در طول چهار سال، و چون نتيجه همان بوده كه بوده، زوج نااميد گشته. اتفاقاً اخيراً نيز اخبار حاكي از آن است كه پيامك‌هايي از طرف زوجه ارسال شده براي زوج (حدود دو ماه پيش) و باز هم حاكي از عدم تغيير و اصرار بر عدم جبران است. هفته گذشته نيز مادر زوج در مدرسه يكي از كودكان با زوجه برخورد داشته و مفصلاً صحبت نموده و گزارش كرده: «اين آدم درست بشو نيست اصلاً. ميگه مي‌خوام برگردم، بهش كه ميگم: بايد دروغهايي كه گفتي و كاراي بدتو جبران كني، ميگه: اونوقت اگه برگردم ديگه نمي‌تونم زندگي كنم كه، له ميشم تو زندگي!» آن‌چه پيداست، فرد خودشيفته مدام و پيوسته درصدد قدرت‌يابي و افزون‌طلبي است، نمي‌تواند با معذرت‌خواهي خود را خوار گرداند! او بايد خود را در صدر ببيند و چون نبيند، مرگ را به هر توبه و بازگشت و جبران تحقيرآميزي ترجيح مي‌دهد. خدايا ما را از اين بيماري‌هاي روحي و شخصيتي حفظ بفرما. آمين.
مهدي: با سلام ، سيد عزيز اگر اين كامنت رو به هر دليل نپسنديديد سريعا حذفش كنيد و بنده رو هم حلال كنيد .
بخشش همسفر خاطي الزاما به معناي ادامه مسير با او نيست. يعني ميتوان گذشته را بخشيد اما براي ادامه مسير شرايط و پارامترهاي جديد تعيين كرد( البته تخفيف هم بايد داد ) . اما چرا بخشش ؟
1 - رسول اكرم صلى ‌الله ‌عليه‌ و ‌آله :

هنگامى كه بندگان در پيشگاه خدا مى ‌ايستند، آواز دهنده ‌اى ندا دهد: آن كس كه مزدش با خداست برخيزد و به بهشت رود. گفته مى ‌شود: چه كسى مزدش با خداست؟ مى ‌گويد: گذشت كنندگان از مردم.

2 - امام على عليه ‌السلام : بدترين مردم كسى است كه خطاى ديگران را نبخشد و عيب را نپوشاند .
برادر مومنم ، عيب رو از روي خطا علني كردي . در بخش ادامه مسير مختاري . اما در گذشت نكردن از خطا مختار نيستي به خاطر اينكه شيعه علي (ع) هستي . ( واجب فقهي نيست واجب عشقيه )
يعني عاشق علي (ع) از يك تصميم كه هيچ ، از كل دنياش هم ميگذره.
جملاتي هم جسارتا به بال سقوط كرده اگر اين متن رو ميخونند :
طلب بخشش بدون جبران گذشته و اداي حق الناس رو حتي از خدا هم نميتونيد انتظارش رو داشته باشيد ( چون حكم حق الناس رو ميدونيد )پس بايد هزينه اش رو بپردازيد . حتي اگه لازم باشه از آبروتون پيش خلق مايه بزاريد تا گذشته رو جبران كنيد. انجام شرطهاي مطرح شده هزينه اي هست كه اگر انجام بديد 2 چيز رو ثابت ميكنه . يكي پشيماني واقعي و دوم شايستگي ادامه سفر .
با آرزوي موفقيت و خير براي همگي
يكشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۸:۰۸ عصر
پاسخ: تشكر. گمان مي‌كنم نتوانستم حاقّ فرمايش شما را درك كنم. خصوصاً آن پنج خط آخر را. به گمانم منظور شما اين بود كه حق‌الناس بر گردن حقير است و براي بخشيده شده نزد صاحب آن حق‌الناس بايد چيزي را جبران كنم؟! ممكن است بيشتر توضيح فرماييد، بنده مطلب را نگرفتم. لطف مي‌كنيد.
asadi: با سلام .زوجين در زندگي مشترك مانند 2بال يك پرنده اند.شما يك بال پرواز را فعلا نداريد اقا سيد !قبول داريد حتي بدون اقرار پرواز با يك بال سخت است .شب ارزوها از خداوند خواستم هم پرواز خوبي را روزيتان كند وبچه هايتان صدقه سري فرزندان امام زمان(عج) محفوظ باشند.انشاالله شاهد روزي باشيم كه به جايگاه اصليتان درعرصه علم ودانش برگرديد وبه خلق خدا خدمت كنيد زيرا هركسي را بهر كاري ساخته اند!گويي به ظاهر چند روزي تكليف شما خانه نشيني باشد كه الان شما انرا تكليف خود ميدانيدواحساس ارامش داريد والحمدالله رب العالمين.
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۲:۱۵ عصر
پاسخ: سلام و تشكر.
خسرالدنيا و الاخره: با سلام
بزرگوار في الحال بنده منتظر جوابيه حضرتعالي هستم.
من الله التوفيق
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۱:۵۸ صبح
پاسخ: با سلام. منتظر نباشيد بزرگوار. بنده متأسفانه هيچ پاسخ درخوري ندارم. از اين بابت كه نمي‌توانم كمكي نمايم شرمسارم. والتوفيق من الله.
بهشت:
چقدر مطالب دردناك خوندم اينجا
3.2.93 امتحان داشتم. امتحان پايان ترم
در انتهاي پاسخ سئوالات كمي هم درد دل نوشتم
حرف هايي از همين دست كه شما در آن لينك نوشته ايد
حالا بايد چشم انتظار باشم كه زبان سرخم سر سبزم دهد بر باد
چرا كه انتقاد كردم
و هر آنچه ديده بودم را به صراحت و بدون ذكر نام افراد نوشته ام...دوشنبه ۸ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۱:۲۸ صبح
پاسخ: وقتي انسان چوب صراحتش در بيان حقايق را مي‌خورد، نوعي رضايت باطني احساس مي‌نمايد. نوعي لذّت دروني كه درد بيروني را تسكين مي‌دهد. به قول آن حكايت قديمي: وقتي كه انسان مي‌داند كجاي طرف مقابل مي‌سوزد! (حكايت قديمي: اربابي نوكر را آزار مي‌رساند و بر او سخت مي‌گرفت، گويند روزي نوكر آفتابه را آب جوش ريخت. ارباب در بيت‌خلاء فرياد كشيد و چون درآمد، با چوب به جان نوكر افتاده، فحاشي مي‌كرد. نوكر اما زير مشت و لگد پيوسته مي‌خنديد. ناظرين نوكر را پرسيدند: تو را فحش مي‌دهد، مي‌زند، مي‌خندي؟! پاسخ داد: آخر من مي‌دانم كجايش مي‌سوزد! :)
مهدي: سلام
با ديدن لينكي كه داديد حالم بد شد .
بنازم كلام خدا رو كه كل دنيا رو با تمام پيچيدگي و رنگارنگي در چند خط خلاصه ميكنه . ساده ترين و كاملترين تعريف زندگي دنيا
اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ‌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ‌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ‌ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَ‌اهُ مُصْفَرًّ‌ا ثُمَّ يَكُونُ حُطَامًا وَفِي الْآخِرَ‌ةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَ‌ةٌ مِّنَ اللَّـهِ وَرِ‌ضْوَانٌ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُ‌ورِ‌ ?الحديد: 20?
خدا رو شكر كه تا الان خودتون رو حفظ كرديد . استقامت كن برادر چرا كه :
إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَ‌بُّنَا اللَّـهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُ‌وا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ ?فصلت: 30?
دوشنبه ۸ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۳:۴۳ صبح
پاسخ: سلام و تشكر. ممنون از بشارت شما. إن‌شاءالله كه در جنّت رضوان الهي در تخت‌هاي روبه‌رو بنشينيم و به آن‌چه در اين دنيا كرديم و كردند و ديديم و نديدند، بخنديم و همه بازي‌هاي كودكانه جنيني دنياي دني را با شادي اخروي خويش در تولّدي دوباره به مضحكه و سخره بگيريم و ظلمه تاريخ را در قعر درك اسفل و در سقر مشاهده كنيم. ياعلي :)
[ادامه پاسخ]: ...درد وجود انسان را مي‌گيرد، فرا و فرا و فرا مي‌گيرد. سعي مي‌كنم فراموش كنم كه فلان مركز فلان چك طرح تكفا را آوردند و گفتند پشت‌نويسي كن كه فلان كنيم و بعد فلان كار ديگر كردند و بودجه‌هاي تكفا را... خدا يا بر ما رحم كن و در عذاب ما تعجيل مفرما، مهلتي بده تا توبه نماييم. ياعلييكشنبه ۷ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۹:۴۰ عصر
پاسخ: دو سال پيش فلان شخص محترم دعوت كرد و به مؤسسه‌شان رفتم، پس از چندي تعريف و تمجيد كه شما فلان و فلان و تنها كسي كه فلان در فلان، در نهايت گفت كه اگر بيايي اين‌جا هم فلان و فلان. تصوير بسيار درخشاني نشانم داد از آينده‌اي پرقدرت و پررفاه و البته سراسر هم خدمت به اسلام. اما... اما... اميدوارم كه اشتباه كرده باشم، ولي از تمام حرف‌هايش بوي منيّت و خودخواهي و سلطه‌طلبي و دنياپرستي فوران مي‌كرد. حتي از طرز و شيوه نشستنش روي صندلي، پشت ميز، حتي از طريقه نگاه كردنش! درست مثل خودم آدمي زميني به نظر مي‌رسيد، كه براي بالاتر بودن تلاش مي‌كند، نه بهتر بودن. نتوانستم بوي خودپرستي را كه به مشامم مي‌رسيد تحمّل نمايم. دو سال قبل‌ترش فلان رفيق شفيق گفت: بيا كه حاجي فلان الآن اين‌جا نشسته و مي‌خواهد تو را ببيند. رفتم خدمت ايشان. يك ربع بيشتر صحبت‌مان طول نكشيد. بسيجي و حزب‌اللهي و خداجو و كاملاً انقلابي. اما اين طور گفت: «ما يه ساختمون جديد درست كرديم فلان جا با امكانات كامل و ميز و صندلي و فلان و فلان و جوري كه در شأن آدم‌هايي مثل شما باشد! شما بيا و فلان جا فلان باش». ديدم مرا عوضي گرفته است با بعضي ديگر. حالم بد شد از اين طريقه جذب. عرض كردم: بنده خادم اهداف شما هستم، هر كاري هست بفرماييد انجام مي‌دهم. ولي پشت ميز نمي‌توانم بنشينم. شما هر امري داشتيد خبر بدهيد هر كار در توانم باشم در خدمت هستم. مي‌بينيد بهترين‌هاي ما را به چه وضعيتي انداخته‌اند كه براي جذب اين ادبيات را بايد به كار بندند. اين مطلب را مشاهده فرماييد: http://movashah.ir/o/Budjet.htm
راست قامت: يك وقتي بنظرم در سايت مركز خدمات حوزه اسم شما به عنوان مدير بخش فن آوري اطلاعات نوشته شده بود، چرا آنجا را ول كرديد؟ يا همين سايت پارسي بلاگ ، چرا توسعه پيدا نكرد تا مثل سايت كلوب و فيسبوك بشود، يعني از سيستم وبلاگ دهي به شبكه اجتماعي مثل كلوب و فيسبوك تبديلش نكرديد؟
بهرحال فكر مي كنيد برنامه نويسي آپ هاي اسلامي براي موبايل (چند زبانه و بين المللي سني و شيعه) درآمد بسيار كلاني خواهد داشت؟ از صفر شروع كنيم چقدر وقت و زمان بايد برايش بگذاريم؟
هيأت علمي دانشگاه شدن و كار پژوهشي در مؤسسات حوزوي و تدريس سطوح مختلف در حوزه (مشاغل معمول طلاب متوسط به بالا) درآمد ثابت و تضميني دارند، اين كارها بهتر است يا ريسك برنامه نويسي موبايل با درآمد احتمالي بسيار بالا؟ مي شود جمع بين هر دو كرد ي؟عني هم تدريس در حوزه هم برنامه نويسي
يكشنبه ۷ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۷:۳۶ عصر
پاسخ: در دنيا همه كار مي‌شود كرد، از هر كاري هم مي‌توان درآمد كسب نمود، فقط همّت مي‌خواهد و روابط اجتماعي قوي. انساني كه همّت والا داشته باشد به هر چه بخواهد مي‌رسد، مگر اين‌كه «حسّاس» باشد. به چه؟! به تكليف. انسان اگر نسبت به امر تكليف خويش حسّاس باشد نمي‌تواند ادامه دهد، نمي‌تواند در كاري ثابت قدم و استوار بماند، مگر اين‌كه در آن كار هر روز و پيوسته در خدمت اسلام باشد و اين پيشرفت را ببيند. حقير مدعي نيست، ولي بارها رخ داده كارهايي را رها كردم كه در آن به نظرم فساد آمد. مثلاً فلان‌جا بودم و فلان شخص ديدم فلان پروژه را تعريف كرد كه آب به آسياب مشتي مدعي اصلاح‌طلبي مي‌ريخت، رها كردم. فلان جاي ديگر ديدم تلاشي كه حقير مي‌كند به جيب كسي مي‌رود كه جاي ديگر دارد فلان پروژه‌ها را با فلان اهداف ديگر پيش مي‌برد، رها كردم. فلان مكان ديگر ديدم فلان رئيس به جهت اميال خود فلان اهداف را تغيير مي‌دهد و كار را از مسير صحيح خارج مي‌كند، تا بيشتر رئيس بماند. ديدم زورم نمي‌رسد، رها كردم. تصميم گرفتم يك وقتي كه مثل شتر لبون شوم. دنبال كاري بروم كه آب به آسياب دنياخواهان نباشد. شايد اشتباه كرده باشم، شايد بسياري از تشخيص‌هايم ناقص و توهّمي بوده باشد، ولي چه كنم كه انسان به تكليف ظاهري مكلّف است، نه واقعي. وقتي فكر مي‌كني، مشورت مي‌كني، تمام شواهد ظاهري هم دالّ بر كلاهبرداري است، نمي‌تواني سر در آخوري كني كه مي‌پنداري علفش را مسموم كرده‌اند. گمان مي‌كنم، تنها گمان مي‌كنم، شايد خدا لطف نمايد و اين گمانم حق باشد، گمان مي‌كنم هرگز دست به مال حرام نبردم. مال حرام آن است كه بودجه كاري كه با 2 ميليون جمع مي‌شود را 20 ميليون بنويسي. مال حرام آن است كه بودجه رديف الف را به ناحق به رديف ب منتقل كني و بعد هم به ناظر سازمان برنامه دروغ بگويي و به جاي چهارنفر ديگر جعل امضاء كني. مال حرام آن است كه قراردادهاي خلاف واقع بنويسي و گمان كني داري به اسلام خدمت مي‌كني! خدا را شاهد مي‌گيرم كه از اين فعاليت‌هاي خلاف شرع در بسياري از مؤسسات خودمان در رنج بودم و هستم و اميد كه تا آخر عمر باشم. إن‌شاءالله كه در تشخيص خود اشتباه كرده باشم و همه اين بزرگواران كاملاً شرعي عمل نموده باشند و بنده به جاي «حسّاس» بودن «وسواسي» بوده باشم. درد وجود انسان را مي‌گيرد،...
حميد: منظورتان همذات پنداري است !!!؟؟؟؟
يكشنبه ۷ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۴:۵۳ عصر
پاسخ: أحسنت بر شما. «همذات» هم گزينه مناسبي است. اصلاً به آن توجه نداشتم. بنده در ذهنم «همزاد» بود، يعني تصوّر اين‌كه با هم زاييده شده و يكي هستند. خاطرم نمي‌آيد تا به حال در جايي با اصطلاح «همذات‌پنداري» برخورد كرده باشم. نمي‌دانم آيا اصطلاح رايجي هست يا خير. ولي از تذكر شما بسيار متشكرم. اصطلاح بامعناتري نسبت به آن چيزي است كه بنده برگزيده‌ام. (ظاهراً لغتنامه دهخدا مي‌گويد كه بنده غلط رايج را به كار برده‌ام و درست همان است كه شما فرموديد. اين مطلب را نمي‌دانستم. :)
راست قامت: http://1pezeshk.com/archives/2014/04/the-guilt-of-the-video-game-millionaires.html

با توجه به مطالب لينك بالا علاقمند شده ام اول برنامه نويسي ياد بگيرم دوم برنامه نويسي علوم اسلامي براي آپ موبايل انجام بدهم سوم براي فروش آن اقدام كنم نظرتان چيست؟ (من طلبه هستم و حدود 35 سال سن برنامه نويسي هم تا الان نمي دانم)، از نظر مالي تأمين كننده خواهد بود؟ (مقصودم درآمدهاي بسيار بالا از طريق نوشتن آب موبايل علوم اسلامي چندزبانه است نه درآمد معمولي طلبه ها ) ، يك سؤال ديگر نرم افزارنويسان سابق علوم اسلامي فكر كنم اين كار را رها كرده اند ؟ به نظر مهندس سميعي ديگر نرم افزار ابوثمامه را آپديت نكرد و خودش هم يك مؤسسه غيربرنامه نويسي ولي اسلامي مربوط به ارتباطات تأسيس كرد، مهندس طالب پور هم فكر كنم كار اجرايي در كتابخانه ملي تهران قبول كرد (يعني غير برنامه نويسي) آن نرم افزار قرآني شركت طلوع كامپيوتر قم (اسمش يادم نمي ياد ويندوز 95 بود) هم آپديت نشد، ظاهراً اين نرم افزار نويسان طلبه ، برنامه نويسي را كنار گذاشتند؟ درآمدش مناسب نبود؟ اصلاً خود شركت طلوع كامپيوتر يا ياسين رايانه هم مغازه و هم شركتشان منحل شدند چرا؟ ، خودتان از طريق برنامه نويسي پول كلان بدست آورده ايد؟ اگر نه چرا؟ (درآمد نسبتا معمولي طلبه ها مقصودم نيست)
يكشنبه ۷ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۸:۲۳ صبح
پاسخ: هَه هَه هَه، برادر، نام بسياري از بزرگاني را برديد كه از يك‌سو خاطرات فراواني را برايم زنده كرد و از سوي ديگر ثابت نمود برايم كه شما خود نيز از فحول و بزرگان و شناسان اين ميدان‌ايد. در هر صورت سلام بر شما. كسب درآمد از رايانه بسيار آسان است. برنامه‌نويسي كه ديگر هيچ، اگر متخصص باشيد و اين‌كاره، بازار فوق‌العاده مستعد است، فوق‌العاده. اما اگر مي‌بينيد بسياري از بزرگان اين فن، آنان‌كه طلبه بودند اين فضا رها كردند، به نظر حقير يك دليل بسيار مهم دارد، چون واقعاً «طلبه» بودند. :) يك روز مهندس سميعي به بنده پيشنهاد فرمودند: معاونت فني پارسا را به تو مي‌سپارم، به اين شرط كه قول بدهي تا پنج سال اين‌جا را رها نكني، حتي پول مي‌دهم و سربازي‌ات را هم مي‌خرم كه مجبور نباشي به خاطر معافيت تحصيلي اين همه گرفتار شوي. چرا؟! چون در ادامه‌اش گفت: طلبه‌ها جايي نمي‌مانند و تا احساس تكليف كنند كار را رها مي‌كنند! راست مي‌گفت. من هم شش ماه بيشتر نماندم و فرار كردم! بله، برادرم. طلبه طالب است، تشنه است، مي‌خواهد و نمي‌يابد،‌ مي‌جويد و مي‌كاود، گرسنه‌اي‌ست كه سير نمي‌شود. پس چه بايد كند؟! طلبه آرام و قرار ندارد، اين‌ها كه نام برديد همه طلبه بودند و هستند. اين‌ها استقرار ندارند، زيرا دنياپرست نيستند و حاضر نبودند هرگز كه دنيا را محل آرام و قرار خود گرفته و رفاه خود را محور كار و زندگي بگيرند. اما اگر انساني رفاه مادي خود را ملاك قرار دهد، قطعاً برنامه‌نويسي يكي از درآمدزاترين روش‌هاي سركيسه كردن ملّت است. چرا؟! زيرا وقتي قيمت مي‌دهي، هيچ ملاكي وجود ندارد كه با آن بسنجند آيا انصاف را رعايت كرده‌اي يا نه! موفق باشيد اخوي. :)
بهشت: آبيني! :ديدوشنبه ۱ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۲:۴۷ عصر
پاسخ: تا همي چن وق پيش به كوكو ميگف: توتو! كم‌كم داره البته تلفظاش بهتر ميشه!
مطهر: عزيززززم..چقدر پاااااك...
چهارشنبه ۲۷ فروردين ۱۳۹۳ - ۲:۵۰ عصر
پاسخ: :)
مجله پارسي نامه:
كاربر گرامي، سلام
در تاريخ پنج شنبه 93 فروردين 21 نوشته شما با عنوان همزادپنداري ِ نام برگزيده شده و در جايگاه پيوندها در مجله پارسي نامه قرار گرفته است. دبير تحريريه ي اين انتخاب ميثاقي نو و دبير سرويس آن تشنه... بوده است. اميدواريم هميشه موفق باشيد.
پنج‌شنبه ۲۱ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۲:۳۱ صبح
پاسخ: تشكر از زحمات شما.
ميثاقي نو: سلام.. واقعا كه چقدر انتخاب اسم در شكل گرفتن شخصيت ها مس تونه نقش داشته باشه
خداحفظشون كنه فرزندانتون رو :)
چهارشنبه ۲۰ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۰:۱۷ صبح
پاسخ: تشكر.
بازگشتنسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ شايد سخن حق سال نشر18نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس سال برچسب‌ها35نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس برچسب بيشترين نظر34نوشته‌هاي وبلاگ با بيشترين تعداد نظر مجموعه‌نوشته‌ها27پست‌هاي دنباله‌دار وبلاگ
صفحه اصليبازگشت به صفحه نخست سايت نوشته‌ها986طرح‌ها، برنامه‌ها و نوشته‌ها مكان‌ها75براي چه جاهايي نوشتم زمان‌ها30همه سال‌هايي كه نوشتم جستجودستيابي به نوشته‌ها از طريق جستجو وبلاگ1366با استفاده از سامانه پارسي‌بلاگ نماها2چند فيلم كوتاه از فعاليت‌ها آواها10تعدادي فايل صوتي براي شنيدن سايت‌ها23معرفي سايت‌هاي طراحي شده نرم‌افزارها36سورس نرم‌افزارهاي خودم معرفي6معرفي طراح سايت و آثار و سوابق كاري او فونت‌هاي فارسي60تعدادي قلم فارسي كه معمولاً در نوشته‌هايم استفاده شده است بايگاني وبلاگ1354نسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ خاندان موشّحبا استفاده از سامانه شجره‌ساز خاندان حضرت زادبا استفاده از سامانه شجره‌ساز فروشگاهدسترسی به غرفه محصولات فرهنگی
با اسكن باركد صفحه را باز كنيد
تماس پيامك ايميل ذخيره
®Movashah ©2018 - I.R.IRAN