پدرم طلبه نبود
و پدرش حتي
تا هر چند نسل كه ميشناسيم
پدري و مادري
حس كودكي كه پدرش طلبه باشد را
هرگز نداشتهام
اما فرزندانم دارند
چنين شرايطي را
آنها فرزند يك طلبه هستند
آيا تفاوتي بايد در احساسشان با من باشد؟!
با كودكي من؟!
آيا فرزند يك طلبه بودن
با نبودن
متفاوت است؟!
دخترم اين نقاشي را كشيده است
آورده بود كه ببينم
هنوز رنگ نكرده البته
تا ديدم
ذهنم متوجه اين تفاوت شد
آيا من در كودكي خود هيچگاه يك فرد معمّم را كشيدهام؟!
يادم نميآيد
داعي اصلاً نداشتم براي كشيدن نقاشي از يك طلبه...
در دل او چه ميگذرد؟!
وقتي اين تصوير را ميكشيده
چه نگاهي داشته است؟!
امروز به اين تفاوتها انديشيدم
تفاوت كودكي من با كودكي فرزندانم؛
عمق اين تفاوتها چقدر است؟
چه آثار و پيامدهايي خواهد داشت؟
در پرورش آنها؟
در باورها و انديشههاشان؟
در سليقهها و رفتارهايشان؟
در اخلاق و سلوك معنويشان؟
فرصت است يا تهديد؟
سود است يا زيان؟
چطور ميشود از آسيبهاي آن جلوگيري كرد؟
يا بر بركاتش افزود؟
بايد بيشتر فكر كنم
شايد خواندن دوباره نامههايي كه عين صاد* براي فرزندانش نوشته مفيد باشد!
چه كسي ميداند؟!
*استاد علي صفايي حائري
نظرات
رسول: با سلام مجدد.
نكته اي در
ذهن بنده هست كه مايل هستم در ميان بگذارم،البته مرتبط با پيام دوستان.
پيرامون تربيت اسلامي؛متاستفانه ما داراي مدل نيستيم و اين امر باعث بروز مشكلات فراواني شده است. حتي اجازه بفرماييد كمي جسارت بخرج دهم و بگويم درميان افرادي كه در اين حوزه فعاليت ميكنند حتي يك فضاي كلي و مشترك هم از تربيت اسلامي وجود ندارد.
و اينغمي بسيار بزرگ است كه انبيا براي تربيت بشر بيايند و علما كه ورثه آنها هستند هنوز نتوانسته اند روش تربيتي ايشان را تئوريزه كنند.
چهارشنبه ۲۴ تير ۱۳۹۴ - ۷:۵۸ عصر
پاسخ: با فرمايش شما موافقم. دليل آن به نظرم كوتاهي در فهم روش انبياء شايد نباشد. بلكه دشواري در شناخت موضوعات مستحدثه و جديد است. به فرمايش استاد ما (ره) كفار امروز موضوعاتي خلق كردهاند كه پيش از اين انسان با آنها مواجه نبود. از همه بدتر، كفار قدرت يافتهاند موضوعات را به صورت منسجم و نظاممند ملاحظه كنند. به تعبير شما، آنها ميتوانند براي نظم دادن موضوعات «مدل» ارائه دهند. مدل يك شيوه مدرن براي ملاحظه موضوع متغيّر است، بدون آنكه آن را ثابت كند و از تغيير بياندازد. ما اما همچنان چسبيدهايم به منطقي كه كارش انتزاع مفاهيم از موضوعات عيني و استخراج حكم آن مفاهيم و سپس انطباق به تمامي مصاديق آن است. ما با ثبات به موضوعات مينگريم، زيرا مفاهيم امور ثابت و لايتغيّري هستند. از لحظهاي كه مفهوم را از واقعيت انتزاع ميكنيم، تا حكم استخراج شود و بخواهد به مصاديق تطبيق گردد، موضوع اساساً تغيير كرده، زيرا موضوع در حال تغيير است! چه برسد به اينكه ميخواهيم مفهوم كلي را استيعاب در مصاديق نماييم، مصاديقي كه وابسته به اعراض خود هم تغيير خاصيت ميدهند، چه برسد به اينكه ذات آنها هم در تبدّل باشد و مصداق به مصداق فرق كند! اين نگاه اصالت ماهيتي در منطق، قدرت ما را در ارائه «راهكار» ميگيرد. ما محتاج يك تحوّل بزرگ در منطق انديشه و نظريهپردازي هستيم. نه اينكه آدمها مقصر باشند. بسيار درسها و كتابها و مباحثهها و صحبتها و سخنرانيها و حتي همايشها برگزار شده. مشكل در شيوه نگاه به واقعيت است. شيوهاي ارسطويي كه ما را از درك واقعيت محروم نموده و قدرت تصرّف و كنترل واقعيت را از ما سلب كرده است. منطق ما چون قادر نيست واقعيت را من جميع جهات آن ملاحظه كند، من حيث مينگرد. مثلاً ميگويد فلان امر از حيث الف مفيد است و از حيث ب مضرّ. و چون آدمها حيثيتهاي مختلفه را اهميت ميدهند، اين تفاوت در اولويتها سبب ميشود نتوانند به فضاي كلي و مشترك در تربيت برسند. يكي حيثيت الف را مبناي نظريهپردازي خود قرار ميدهد و فرد ديگر حيثيت ب را؛ يكي تأكيد بر جامعه و خانواده دارد، ديگري تأكيد بر اصلاح فردي و نفسي. يكي تأثير همسالان را بيشتر ميپندارد و ديگري تأثير والدين. اينكه همه متغيّرها را با هم ملاحظه كنند و منتجه آنها و سهم تأثيرشان را ببينند، اين قابليت در منطق صوري اشراب نشده است. تشكر.
آرياتويز:
با سلام خدمت شما دوست عزيز
آرياتويز با هدف پرورش فكر و ذهن كودكان سايت
خود را با موضوع معرفي اسباب بازي هاي فكري و روانشناسي كودك و بازي راه اندازي
نمود.
از شما دعوت مي شود از سايت ما ديدن فرمائيد و
با نظرات، پيشنهادات و انتقادات خود ما را ياري نمائيد.
در صورت تمايل به تبادل لينك ما را با نام آريا
تويز لينك كنيد. با تشكر
دوشنبه ۲۲ تير ۱۳۹۴ - ۱:۵۱ عصر
پاسخ: تشكر.
داداش حبيب: با سلام خدمت شما دوست عزيز و مهربانم خوشحال ميشم به وب بنده هم سر بزني[گل]
دوشنبه ۲۲ تير ۱۳۹۴ - ۱۰:۲۲ صبح
پاسخ: إنشاءالله.
بهشت: آفرين
آنچه در پاسخ به كامنت دوم گفتيد
نگاهي واقعي
يكشنبه ۲۱ تير ۱۳۹۴ - ۲:۵۴ عصر
پاسخ: ممنون.
مجله پارسي نامه:
يكشنبه ۲۱ تير ۱۳۹۴ - ۷:۳۸ صبح
پاسخ: خيلي وقت بود مجلهاي نشده بودم. تشكر از نظر لطف شما.
طلبه: چرا تهديد?! چرا زيان?! وقتي پدر يك انسان منطقي, مزين ب اخلاق اسلامي, و در كل در پي انسان هاي كامل دويدن دغدغه اش باشد ديگر چ باك?! البت ك منظور اين نبود ك گفته شود هنه طلاب اين خصيصه ها را دارند اما ب هر حال ظاهر قضيه يك پدر روحاني متفاوت از سايرين هست. . هرچند ك در كودكي مثل كودك طلا و مس ك اشاره شد هنوز مقام و شان و منزلت لباس رشالت تبيين نشده است هرچند ك در مدينه قم, شما ازين حكم مستثني هستيد و مدينه, مدينه طلاب است
يكشنبه ۲۱ تير ۱۳۹۴ - ۱:۲۵ صبح
پاسخ: استاد صفايي (ره) يك مطلبي دارند در تفسير دو نوع پرورش؛ تربيت در مدينه و تربيت در مكه. ايشان قائل به تفاوتهاييست در روش تربيت انسانها كه رسول خدا (ص) اتخاذ فرمودند در اين دو شهر، يا دو مرحله از رسالت. در اينجا
http://rastan.parsiblog.com/Posts/342 اشارهاي كردم به فرمايشات ايشان. معتقدند وقتي محيط پرورشي كاملاً امن و اسلاميست، حجم زياد اطلاعاتي كه به كودكان و نوجوانان داده ميشود، درباره اسلام، كمك به رشد ايمانيشان است، اما اگر محيط پُررهزن است و انديشههاي باطل فراوان، حجم اطلاعات زياد مساوي ميشود با انحراف از مسير اسلام. بايد كودك را در خلأ اطلاعاتي قرار داد، تا پس از بلوغ كشش داشته باشد. بحث مفصلي دارند در اين زمينه و معتقدند شرايط امروز ما بيشتر مكّيست تا مدني. لذا من خودم وقتي يك نگاه اجمالي به فرزندان روحانيون مياندازم، كثيراًمّا مشاهده ميكنم دلزدگي از تعاليم ديني را. اصلاً يعني به فرد جوانش يك كلمه از آيات و روايات بخواهي بگويي، انگار زورش ميگيرد، سختش ميآيد و برنميتابد. وجودشان اشباع شده از دين و توهّم سيراب بودن زدهتشان. نگراني حقير از چنين مطلبيست. اميد كه اينگونه نشود و مطلب همانطور باشد كه شما با حُسن ظنّ خويش نگريستيد. تشكر.
رسول: سلام/ من هم مدتها است به اين نكته فكر ميكنم.
مخصوصا از وقتي طلا و مس رو ديدم/ به نظرم يكي از مهمترين حس هايي كه فرزندانمان دارند يا خواهند داشت: تفاوت داشتن پدر آنها با ديگر پدرها ست.
گاهي آنرا نمي پسندند و گاهي به آن افتخار خواهند كرد و اين تفكيك و يا جمع كردن به نظرم برايشان مشكل خواهد بود.
كار سختي است/اگر به نتيجه اي رسيديد ما را هم با خبر كنيد
پنجشنبه ۱۸ تير ۱۳۹۴ - ۱۱:۳۵ صبح
پاسخ: سلام. شما هم اگر دستاوردي در اين زمينه داشتيد اطلاع دهيد. تشكر.