خورش كرفس را كه بار گذاشتم
رفتيم سهشنبهبازار
من و پدرم و پسرم
همين بازار محلي خودمان
همينطور كه مشغول خريد بوديم
سه نفري
ناگهان ياد نوشتهاي افتادم
پستي كه چند سال پيش در وبلاگ بيل گيتس خوانده بودم
Three Generations in Antarctica + +
مدير سابق شركت مايكروسافت
با پسر و پدرش رفته بود قطب جنوب
لپتاپش را روشن ميكند
يك جايي آن وسطها
وسط كيلومترها برف و يخ
به اينترنت كانكت ميشود و وبلاگش را به روز ميكند
از طريق ماهواره
آن روزها نام پستش همين بود:
سه نسل در قطب جنوب*
من البته نميتوانستم به اينترنت متصل شوم
در وسط سهشنبهبازار
نه تلفن همراهم اندرويد يا ويندوزفون دارد
و نه اتصال به اينترنت از طريق اوپراتور روي خطم فعال
بازار هم كه وايفاي نداشت
اين شد كه تصميم گرفتم وقتي به خانه بازگشتم
خبر «سه نسل در سهشنبهبازار»م را بنويسم!
خداوند به نسل شيعه بركت دهد
شايد چند وقت بعد
ما چهار يا پنج نسلي سفر كرديم به قطب جنوب
با همه نوه نتيجههايمان
و از آنجا وبلاگ را به روز نموديم
به شرط كفافِ عمر! :)
* البته امروز آن پست را نيافتم
ظاهر وبلاگش تغيير كرده و يك پست رسميتر جاي آن نوشته قبلي را گرفته
و ديگر البته نه با آن ادبيات خودماني!
نظرات
مهاجر الي ربي:
خيلي جالب بود ... انشاءالله سال بعدبه اين مضمون
سه نسل در بين الحرمين
جمعه ۲۷ شهريور ۱۳۹۴ - ۹:۱۲ عصر
پاسخ: أحسنت، چه نيك فرموديد. إنشاءالله چنين شود. :)
همچنان برادر ديني شما: سلام
و با تشكر از توجه شما به اظهارات اين حقير
اميدوارم آنچه خير شما و فرزندانتان در آن است به فضل الهي نصيبتان شود . و خوشحالم كه با شما آشنا شدم . اميدوارم مرا به خاطر زياده گويي هايم حلال كنيد و خوشحال ميشوم با مطالعه وبلاگ شما بر دانش خود بيفزايم بويژه از دانش كامپيوتر شما كه به شخصه در اولين ورودم به وبلاگ شما برايم خيلي جالب بود . اگر اجازه دهيد در موارد ديني و كامپيوتري در موارد مورد نياز از راهنمايي هاي شما استفاده كنم . با تشكر و آرزوي موفقيت
دوشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۲ - ۱:۱۰ صبح
پاسخ: سلام. بزرگوار هستيد. بنده شرمنده هستم اگر خداي نكرده تندي در كلامم بوده و يا از مسير ادب خارج شده باشم. نه دانايي به كار انسان ميآيد در جهان و نه علم. آنچه جايگاه آدمها را در عالم خلقت معيّن و مشخص ميسازد «عمل» است. آدمها به قدر عمل خود اوج ميگيرند و به تقواست كه طبقهبنديشان ميكنند. اميد كه عملمان صحيح باشد و مقبول افتد، هماره مرد عمل باشيم و هرگز ترك نكنيم! :)
برادر ديني شما: سلام
برادر من ، هر كاري كه صلاح ميدانيد انجام دهيد فقط به خاطر تعهدي كه در لباس روحانيت داريد براي تبرئه كار خودتان نزد خودتان اصل اسلام را جور ديگري به خوانندگان اين مطالب القا نكنيد . ( اما نسبت به ازدواج، موضوعاً واجب نيست اصلاً، هست؟! ) اين نقل قول از شما حتي با وجود درست بودن حكم ، بسيار با توصيه هاي معصومين و همينطور غير معصومين فاصله دارد . و خواننده ممكن است با خوانده اين مطالب بدون در نظر گرفتن شرايط خاص شما و افرادي مانند شما برداشت كلي بكند . مخصوصا كه از زبان يك روحاني ميشنود . اگر برايتان مقدور است و صلاح ميدانيد اين بخشها را از وبلاگ حذف كنيد . با تشكر
يكشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۲ - ۵:۵۳ عصر
پاسخ: سلام. بارها و بارها و بارها از زبان علما بر منابر و حتي در رسانه ملّي شنيدهام كه ازدواج تنها در يك صورت واجب ميشود؛ اگر خوف افتادن به گناه در بين باشد. در غير اين صورت مستحب است. دقّت بفرماييد به اين نكته كه فقهاي ما احكام تكليفي و وضعي را در فقه بررسي ميكنند و احكام ارزشي و اخلاقي را به علم اخلاق واميگذارند. ازدواج شرعاً وجوب ذاتي ندارد و اين را ميتوانيد در رسالههاي مراجع و علما و كتب ايشان تحقيق بفرماييد. هيچ فرقي هم در عدم وجوب ازدواج بين شرايط حقير با شرايط ديگران نيست. هر انسان بالغ و عاقل و قادري بالذات و بالاصاله واجباتي دارد مانند صلاة و صوم كه ازدواج داخل آن نيست. ازدواج را مانند حج تصور بفرماييد، اگر حج را استطاعت واجب مينمايد، ازدواج را نيز خوف افتادن به گناه واجب مينمايد. بنده به واسطه لباسي كه به تن كردهام خود را موظف ميدانم نص و تشريع صريح الهي را مبتني بر تشخيص و فهم مجتهدين بيان نمايم كه در زمان غيبت منحصر در حكم ظاهري است. لذا ابايي از بيان حقيقت ندارم. تشكر از توجهي كه ميفرماييد.
برادر ديني شما: با سلام و عرض ادب
برادر بزرگوارم همانطوري كه در پست قبلي گفتم تجربه نامساعد گذشته شما بسيار اثر عميقي بر روي نگرش و احساسات شما گذاشته و باالطبع قضاوت ها و آرا شما را نيز تحت تاثير قرار داده است
و بنده با اينكه استدلالهاي شما را ( بويژه در مورد وجوب ازدواج با توجه به سخني كه پيامبر اكرم در مورد كساني كه رغبت به ازدواج ندارند فرموده اند) زياد قبول ندارم اما خودم را مجاز نميدانم كه بخواهم حداقل در اين برهه از زندگي شما بر انجام ازدواج از طرف شما اصرار بورزم . چرا كه يقينا تجربيات احساسي شما را نميتوانم بطور كامل درك كنم زيرا جاي شما نبوده ام . و تنها خداست كه از دلهاي بندگانش با خبر است و شايد و باز هم ميگويم شايد وضعيت فعلي شما در نزد درگاه الهي براي حركت نكردن به سمت ازدواج داراي توجيه باشد . الله اعلم
در پايان اميدوارم كه خداوند رزاق در زمان مناسب و بنا به مصلحت خويش از درياي بيكران رحمتش اين نعمت ( همسر مومن حقيقي) رانيز خودش براي شما فراهم كند كه او بر هر كاري تواناست . تا ان شاالله هم خودتان به شيوه معصومين (عليهم السلام) زندگي كنيد (نه با تكيه بر فتاواي علماي غير معصوم ) و هم فرزندان عزيزتان از نعمت داشتن محبت مادرانه بهره مند شوند . با آرزوي شادكامي ، هميشه موفق باشيد .
يكشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۲ - ۱:۲۷ عصر
پاسخ: تشكر از بزرگواري شما. اما بنده خود را مكلف ميدانم مطيع فتاواي علماي غيرمعصوم باشم، زيرا تنها راه فهم كلام معصومين(ع) را همين ميدانم. تشكر از دعاي خير شما. بينهايت سپاسگزارم. در پناه حق.
برادر ديني شما: با سلام و تشكر از توجه شما به نظرات اين برادر كوچكتان
بدليل طولاني شدن پست در دو بخش ارسال ميكنم
متاسفانه مساله اي كه شما در مورد يافتن همسر مناسب فرموديد در همه دوران ها مشكل انسانهاي متدين ( چه مرد و چه زن ) بوده و صدالبته كه در زمان ما بسيار شديدتر و بويژه در مورد شما هم به دليل داشتن فرزند و هم بدليل افزايش حساسيت شما به علت اتفاقات گذشته بسيار مشكلتر هم خواهد بود . اما اين برادر كوچك در مورد نتيجه گيري آخرتان چند نكته به نظرم ميرسد :
1- از نظر دنيايي : بسياري از ثروتمندان دنيا يكي از توصيه هاي مهمشان داشتن طلب پيوسته تا رسيدن به هدف است . به عنوان مثال ابداع كننده روش پخت مرغ كنتاكي كه در جهان بسيار پرطرفدار است طرح خود را باحدود 1000 رستوران مطرح كرد تا در نهايت يكي پذيرفت و ادامه داستان موفقيتش . و نمونه هاي بسيار زيادي كه ميبينيم كه حتي مادي گراياني كه اميدي به دريافت كمك از عالم غيب ندارند با درك اين اصل به هدف ميرسند و از مسلمان بسيار بعيد است كه اميدي نداشته باشد . در ضمن براي آنها اگر نشود ضرر اتلاف عمر داشته اند اما براي شما در صورت تلاش هر قدمش عبادات است چرا كه در راه رضاي خدا و عمل به سنت پيامبر اوست حتي اگر تا آخر عمر هم نيابيد سود كرده ايد .
2 - از نظر اخروي : در مورد بحث تكليف ، وسع شما تمام نشده كه خداوند (راهگشا) انجام تكليف شما را كافي بداند . از خدا بخواهيد همسر مناسب شما را بر سر راهتان قرار دهد و خودتان نيز اين تلاش را متوقف نكنيد . خداوند در تمام امور بندگي از انسان حركت در مسير حق را ميخواهد نه صرفا رسيدن به مقصد . آيا اين حجت در قيامت پذيرفتني است كه با بررسي مثلا 20 نفر ديگر اميدي نداشتم و رها كردم . شما پيگير باش اگر نشد تكليفي بر شما نيست . ولي ظاهرا حال فعليتان نزديك به بزرگترين گناه كبيره است .( نااميدي از رحمت خدا )
يكشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۲ - ۱:۵۲ صبح
پاسخ: و عليكم السلام. بزرگوار، آنچه درباره نااميدي از رحمت الهي به ما آموختهاند كه قطعاً گناهي بزرگ است، نه اين است كه شما فرموديد. موضوعش اصلاً «توبه» است و در جايي كه فرد اميدي به بخشش پروردگار نداشته و لذا بازنگردد و لابه نكند و اوّاب نباشد. اين از حيَل ابليس بوده كه مردمان را از توبه بازدارد. اما نسبت به ازدواج، موضوعاً واجب نيست اصلاً، هست؟! خدا رحمت كناد استاد خوشوقت را، عادت خوبي بود شايد كه صبحهاي پنجشنبه درس حوزه را ترك ميكرديم و غيبت غيرمجاز را به جان ميخريديم، از مدرسه حقاني ميگريختيم به سمت خيابان آذر، حسينيه زينبيه س و شنيدن نصايح آن بزرگوار. ايشان به كرّات ميفرمود: «راه تقويت ايمان همين است؛ انجام واجبات و ترك محرّمات. ما مخلوقات ضعيف خدا همچنان گرفتار همين دو جزء هستيم. بنده هنوز مقلّدم و هيچ بهرهاي از قدرت و توان اجتهاد ندارم، آنچنان كه از رساله و فتاواي مرجع تقليد خود دانستهام، بر وجوب ازدواج فتوا ندادهاند. اين اولاً. لكن اگر اجازت فرماييد با مثالي، اگر چه اندكي زننده و ناگوار، مطلب را بيشتر باز نمايم. آيا اين گناه لوط، اين نبيّ بزرگ الهي بود كه نميتوانست شوهر براي دخترانش بيابد؟! مردان قوم او چگونه به فرهنگ ضالّه گمراه شده مسير نادرست در پيش گرفتند؟! طوري كه هيچ براي دامادي او يافت نميشد ظاهراً. برادر عزيز من، آسيبهاي اجتماعي چنينند. يك يا دو فرد را نميگيرند كه بازپرسيم و بازجوييم و بلكه يكجايي يك آدم خوب بيابيم. وقتي سيل سنتهاي فرهنگي ناروا موج ميزند و سونامي به راه مياندازد، حتي يك نفر را هم جا نميگذارد، اگر هم بگذارد معدود افرادي كه جستنشان عمر هزارساله ميخواهد و محله به محله گشتن!...
برادر ديني شما: 3 - از نظر احساسي انسانهاي داناتري مثل شما در موارد شكست و يا مشكلاتي در
زندگي
ذهنشان در ايجاد فضاهاي نا اميدي بسيار قدرتمند تر از انسانهاي عامي
عمل ميكند . اين موضوع را ميتوان از پرداختن شما به وقايع مربوط به
طلاقتان كه بسيار به صورت وسواسي و كارشناسانه انجام شده است دريافت . يعني
انسان دانا از يك واقعه بد به واسطه علم بيشتر ابعاد بيشتري را مورد توجه
قرار ميدهد و با درك بيشتر از عواقب آن بسيار بيشتر دچار احساسات منفي ( نا
اميدي ، ترس ، كاهش اعتماد به نفس و... ) ميشود . واين از خارهاي گل
دانايي است كه بايد مراقب آن بود .
در نهايت نيازي نميبينم كه بخواهم
آيات و احاديثي را براي اثبات عنوان كنم چرا كه خودتان بسيار از بنده
استادتريد فقط دعوت به مرور دانسته هايتان ميكنم . چرا كه اگر حقايق اسلام
نتواند مسير زندگي مدعيان حقانيت اسلام را حل كند ديگر به چه كاري مي آيد .
من فقط نگران اين نيستم كه همسر مناسبي نيابيد بيشتر نگران اين هستم كه
تكليف جستجو را كنار بگذاريد .
ببخشيد اينقدر طولاني نوشتم اما من با
مطالعه بخشهايي از سايت شما از شخصيت و نوع تفكر و ابعاد مختلف علمي شما
بسيار خوشم آمد و همينطور كه يك لكه كوچك بر روي يه ماشين شيك بسيار انسان
را بيشتر ميازارد تا چرك بسيار بر روي يك ماشين كهنه قديمي ، به همين دليل
من دوست داشتم كه اين ايراد ( اگر نظرم درست باشد ) نيز در شخصيت شما بر
طرف شود و شعله اي نباشد براي سوزاندن جنگل پربار عبادتهايتان. اميدوارم
هميشه در پناه رحمت حق باشيد و وقايع گذشته برايتان پله باشد در جهت رشد
ايمان .
فليتوكل علي الله فهو حسبه .
يكشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۲ - ۱:۵۲ صبح
پاسخ: ... آن هم در امر دشواري چون انتخاب همسر كه بعضي گفتهاند مانند هندوانه در بسته يا شايد هم پسته نشكفته است، چقدر گفتگو لازم تا شناخت به دست آيد و اگر نشد، نفر بعدي آزمودن لازم! علما به ما گفتهاند ريسك تابع ضرب اندازه احتمال در بزرگي خطر ناشي از آن است. اين را در بحث كلام در معاد طرح مينمايند كه اگر چه احتمال آن اندك، بزرگي و عظمت مخاطره آن هر انسان عاقلي را به هراس و احتياط مياندازد. الحمدلله كه شما به دادگاه از سوي همسر گرامي كشيده نشدهايد كه اگر برويد و قوانين را لمس كنيد و نحوه قضاوت را ببينيد، بزرگي خطر ازدواج اگر دريابيد، آنگاه است كه به قاعده علم كلام ايمان ميآوريد و عمل ميكنيد. بله، كسي چون يونس اگر چه جامعهاش را سيل بيايماني برده، ولي چون رسول است و هدايت جامعه بر عهده دارد، نبايد ترك كند محل خدمت را، اگر چه مأيوس از ايمان مردم شود. اگر چه اين نيز گفتهاند گناه نبوده و ترك اولي صرفاً. بسيار از تحليل زيباي شما و نصيحتهاي مشفقانهتان لذت بردم و محظوظ شدم به حظّ وافر، كه چه نيك برادراني دارم و چه خوب انسانهايي در جامعه اسلامي زيست مينمايند و اينترنت از آدمهاي خوب بيبهره نيست. خداوند به شما جزاي خير دهاد كه بنده را به وعظ بزرگ داشتيد و منّت نهاديد. اما هنوز تكليف وجوبي براي ازدواج حس نميكنم، آنچنان بزرگ كه مرا به مخاطرهاي چنين عظيم و ريسكي چنين بالا، مانند امضاء كردن سند ظالمانه و بيرحمانه عقدنامه ازدواج دائم، وادارد. چون بسياري بنده نيز ميپنداشتم اين يك سند معمولي است و فقط اطلاعدهنده از قرائت صيغه عقد دائم. وقتي آقاي بهرامي را در دادگاه ويژه روحانيت ديدم و غيظ و غضب ايشان را و اينكه به جرم اينكه طلبه هستم، چه ادبيات ننگيني را در حق حقير به كار بردند، فقط به جرم اينكه بانو ادعاي كذب كردند كه بنده ايشان را از خانه بيرون انداختهام! آن نگاههاي زننده و سرچرخاندنهاي تحقيرآميز و آن عتاب و سپس رأي دادن به صد روز زندان، به جرم نكرده... تا ياد آن لحظات ميافتم بدنم ميلرزد. خدا ما را حفظ نمايد از نكير و منكر، اگر به غضبناكي قضات دادگاه ويژه باشند! نه برادر، ميميرم، ولي از باب لايلدغ المؤمن من جحر مرتين، اشتباهم را تكرار نميكنم. تشكر
رهگذر:
سلام
چه پدر جووني هستي شما !خدا سايه شما را از سر بچه هاتون كم نكنه
اما با اجازتون ي انتقاد بكنم اين عكستون را لطفا عوض كنيد آخه در نگاه اول آدمو ياد عرب هاي وهابي مي اندازه
شنبه ۵ بهمن ۱۳۹۲ - ۱:۳۱ عصر
پاسخ: سلام خواهرم. اين تصوير در صحن مطهر حضرت زينب سلاماللهعليها گرفته شده و برايم يادآور خاطرات خوبيست. وهابيت هم ظاهراً پارچههاي شطرنجي قرمزسفيد سر ميكنند. سفيد خالص را بيشتر عربهاي شيعه عراقي ديدهام بر سر ميگذارند. تشكر از نظر لطف شما.
برادر ديني شما:
سلام برادر عزيزم . اگر اجازه دهيد پيشنهادي داشتم : شايد
شما در آينده بتوانيد با مداركي كه آماده كرده ايد حقانيت خود و كارتان در
اين مقطع را ثابت كنيد ولي به يقين اين مطلب آسيب هايي كه فرزندانتان به
خاطر نداشتن مادر متحمل ميشوند را ترميم نميكند . شما خودتان با مباحث
روانشناسي آشنايي خوبي داريد و ميتوانيد كه بعضي از نيازهاي روحي توسط پدر
نميتواند حتي با وجود تلاش و دلسوزي بسيار فراهم شود چرا كه اگر چنين بود و
همه چيز با اصول تربيتي قابل حل بود حضرت امام علي (ع) بعد از شهادت حضرت
فاطمه زهرا (س) ازدواج نميكردند چرا كه به يقين در تربيت از همه ما تواناتر
و داناتر بودند . خواهش و پيشنهاد بنده اين است كه اگر به هر دليلي برگشت
مادرشان امكان پذير نيست حداقل سعي كنيد همسر ديگري اختيار كنيد كه از نظر
اعتقادي با شما و از نظر عاطفي با فرزندانتان همراه باشد . محبت امروز
مادرانه ( حتي نامادري در صورت صالح بودن) بهتر و لازم تر است براي
فرزندانتان نسبت به حقايقي كه شما در آينده براي آنها آماده كرده ايد . به
خدا توكل كنيد و با ازدواج مجدد فرزندانتان را از ظرافت هاي عاطفي تربيت
زنانه نيز علاوه بر الطاف خودتان بهره مند كنيد . برادر عزيزم در اين مورد
بيشتر تعمق كن . امام صادق عليه السّلام فرمود: مردي نزد
پدرم آمد. پدرم به او گفت: آيا ازدواج كرده اي و همسر داري؟ آن مرد گفت:
نه! پدرم به او گفت: من هيچ دوست نمي دارم كه تمام دنيا متعلّق به من باشد و
يك شب را بدون زن و همسر به صبح برسانم. سپس فرمود: دو ركعت نمازي كه شخص
ازدواج كرده مي خواند از عبادات شب و روز مرد عزب ( بدون زن) ارزشمندتر
است.
برادر عزيزم شما خود استاديد. اما گاهي انسان ممكن است در شلوغي
دانسته هاي خودش راه را گم كند . با آرزوي سلامتي و توفيق عبادت خالصانه
براي شما و فرزندان صالحتان . موفق باشيدشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۲:۴۳ صبح
پاسخ: سلام و تشكر. ترديدي در آنچه فرموديد نميتوان كرد. در اين چهار سال اگر انگشتان دستم را بگشايم و تعداد زنها و دخترهايي كه براي ازدواج پيشنهاد شدهاند برشمارم، شايد انگشت كم آورم. بارها توفيق صحبتهاي اوليه نيز فراهم شده و به تبادل ديدگاه انجاميده. چه بسا مواردي عقد موقت جاري، بلكه در پناه محرميت و فضاي گفتگوي محرمانه شناخت بيشتري به دست آيد. اما چه حاصل كه مطلوب يافت نشده و هر چه ديدم از بابت اخلاق نپسنديدم. از اقشار مختلف؛ بالاي علمي تا پايينترين سطوح، خانواده اهل علم تا معمولي، مذهبي شديد تا متوسط، چه و چه. جمعبندي نهايي: اگر چه استقراء تامّ صورت نپذيرفته، لكن وقتي مشت نمونه خروار حساب كنم، اميدي به زنان و دختران اين روزگار براي همسري ندارم. تفألي زدم و حتي با يك خانم اهل استراليا كه واسطهاي معرفي كرد تلفني صحبت كردم، شيعه شده و قصد آمدن به ايران داشت. يكي دو هفتهاي تماس و گفتگو، آخر كار سر حقوق 200 دلاري بنده به تفاهم نرسيديم! براي ايشان جاي تعجب كه چطور ميشود با 200 دلار سه بچه را اداره كرد!؟ بگذاريم و بگذريم كه اين درد عصر ماست. تهاجم فرهنگي بيش از آنكه مردان را تحت تأثير قرار دهد زنان را برده، شسته و روفته و تقوا و ورع باقي نگذاشته. مذهبيترين زنان را ميبيني به مال دنيا چون گرگي به گله زده و مستي لايعقل بيپروا حملهور، دروغ نُقل كلامشان، در غيبت و تهمت و بياخلاقي هيچ پروايي ندارند و در ضرورت افشاي اسرار شوهر ترديد نميكنند، پرتوقع و افزونطلب! مادري از خاطر رفته و به تاريخ سپرده شده، در موزهها نشان بايد جُست. هوس آموزش رانندگي و خيابانسواري و بازارگردي و ميهمانيبازيهاي زنانه و دانشگاه رفتن و اشتغال والهشان ساخته و شيدا، همه آنانكه مدعي مادربودنند! ما زنان را اينگونه يافتيم كه در اين زمانه به هيچ صراطي مستقيم نميشوند و هيچ سلاحي آنان را كارآمد نيافتد كه قانون خلاف اسلام حمايت از خانواده مصوّب 1353 قدرت مرد را در مديريت از ميان برده. در اين زمانه كه حفظ ايمان مانند آتش كف دست است، طيّ اين مرحله به تنهايي آسودهتر، تا آنكه خود امتحاني فوق امتحان شود. «لتسكنوا» وقتي نيست، ازدواج چرا؟! عطا را به لقا بخشيدم و عيالواري به سه فرزند بس نمودم. آردم بيخته، الكم آويخته، باقي را توكل بر خدا كه لايكلف الله نفساً الا وسعها.
بهشت: پيام اين پست چه بود؟
تنها يك يادآوري از شباهت ها بود؟
يا قياس امكانات ايران با قطب جنوب؟
سهشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۲ - ۲:۵۶ عصر
پاسخ: نميدانم. واقعاً پيامش چه بود؟! نظر شما چيست؟
مجله پارسي نامه:
سهشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۲:۵۰ عصر
پاسخ: تشكر.