كار سادهاي نيست اسباببازي خريدن
تلاش والدين معمولاً اينكه
آنچه تهيه ميشود «فكري» باشد و اسبابِ پرورش
اما كودكان خود
بيشتر «صدا و تصوير و حركت» را ميپسندند
چيزي كه بر تواناييهاي فكري و ذهنيشان نميافزايد اصلاً
رفته بودم با بچهها جانبازان
همين فروشگاه معروفِ دورشهر كه رفتهاست سرِ كلهر اخيراً
فشار فراوان:
«اينو بخر بابا، اونو بخر، اون يكي...»
همهاش همين الكترونيكيهاي پرسروصدايي كه مفت هم نميارزند
صحبت كردم
آرام شان كردم و بعد...
يك بمب ساعتي برايشان ساختم
يكي از همين كيتهاي چشمكزن دو كاناله
جعبه موس كوچكي پيدا كردم
چند لحيمكاري و اتصال
جلوي چشم خودشان
اينكه ديدند چگونه قطعات به هم متصل ميشود و تبديل به يك اسباببازي
آقا... دعوا شد سر اين اسباببازي جديد!
مجبور شديم نوبتِ بازي بگذاريم!
زمين نميگذارند اين را...
چراغهاي خانه را خاموش ميكنند
بمب را يك گوشه گذاشته و كليد آن را ميزنند
چراغ چشمكزن روشن ميشود
بمب است ديگر
حالا بايد فرار كنند!
چقدر هم تحرّك داده به بچهها همين بازي
مضاف به لذّت همراهي با والدين
در مسير توليد اسباببازي
چقدر چيز ياد ميگيرند بچهها از اين فعاليت!
حالا از خود ميپرسم دوباره
چرا بايد اسباببازيهاي گرانقيمت بيارزشي بخرم
كه چند روز بيشتر نميتواند استقبال بچهها را با خود داشته باشد
چيزي كه به زودي از كار خواهد افتاد
قطعاتش خواهد شكست
و هيچ منفعت پرورشي هم ندارد!
پ.ن.
قصد و غرضي در اصطلاح بمبِ ساعتي نبوده است ها
يكوقت نگويند پرورش تروريستي ميدهد بچههايش را
لامپ چشمكزن جذابترين كاربردش همين چيزهاي انفجاري است ديگر
باتريهاي آن هم كمي درشت هيكل
تداعيكننده ديناميت :)
توكل بر خدا...!
پ.ن.
گروهي صف ايستاده
يك به يك داخل سوراخي نگاه ميكردند
فردي متعجبانه آمد
همه اعتراض: برو آخر صف!
نوبتش كه شد، هيچ در سوراخ نديد!
معترض: اينجا كه چيزي نيست!
گروه داخل صف:
«ما چند روز است نگاه ميكنيم نديدهايم، نيامده ميخواهي ببيني؟!»
نميدانم بچهها كه اينطور خيره ميشوند
به اين ريزلامپها
واقعاً چه ميبينند؟!
كه ول نميكنند و اينقدر پيگيرند!
نظرات
تيمور: لتفا
يكشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۶ - ۶:۵۱ عصر
پاسخ: تايپ روي تلويزيون سخت است، شكي نيست. با چهار كليد جهتنما بايد فلش را حركت داد تا روي حرف مورد نظر قرار گيرد. وقتگير و حوصلهسربر. قبول. ولي كاش چند كلمه بيشتر مينوشتيد تا متوجه شوم منظور شما از «لتفا» چيست. ياعلي
رردطتدا: ryikrkryukrykrykrykryukfgukryuk
سهشنبه ۱۷ دي ۱۳۹۲ - ۱۰:۵۱ عصر
پاسخ: تست فرموديد؟! كار كرد؟! خوب است كه در آذربايجان هم كار ميكند بخش نظرات! حتي با مرورگر اوپرا. :)
رردطتدا: hbkjfk
سهشنبه ۱۷ دي ۱۳۹۲ - ۱۰:۵۰ عصر
پاسخ: اينها را نوشتيد تا سامانه كامنتگذاري پارسيبلاگ را تست بفرماييد؟
محمد حسن: سيد بزرگوار ..اگر بگم كه اصلا باورم نميشه كه شما در اين حد ميدونيد ..دروغ نگفتم..و از اين آشنايي بسيار خوشحالم..من علم اندكي دارم..شما مايه افتخار جامعه روحانيت هستين..و من هم به شما افتخار ميكنم. اين ايسي كه شركت اتمل .ميكروچيپ و اينتل ميسازن..از زمان 8051 ..تا الان كه يكيش داخل گوشيتون هست .به اسم arm.تفاوت هاي زيادي كرده ..و خوب سخت تر نشده كه اسون تر شده..چون حافظه هاي جانبيش رو بايد كنار اين ايسي قرار ميداند..ولي الان همه چيز داخلش هست !!ميكروي معروفي كه توي ايران هست و من هم كار ميكنم ميكرو avr هست ..كه هم با بيسيك راه اندازي ميشه و هم با سي در برنامه كد ويژن ..ولي با بيسيك بسيار راحت راه انداژي ميشه ..در برنامه براي پايه هاش ميشه خروجي ال سي دي تعريف كرد..و طبق ديتا شيت ..دستور العمل كارخانه ميشه هر چهل پايه ي اون رو بر اساس نيازمون تعريف كنيم..مثلا ما برنامه اي مينويسيم كه خروجيش نشان دهنده ي دما هست ..خوب سنسور رو تعريف ميكنيم مثلا روي پايه 1و 2 ..و خروجي ال سي ديرو هم ميديم به 7 پايه مثلا از پايه 7 تا 14 ..تمام اطلاعات در واحد حافظه ..به اسم فلش در ايسي ذخيره ميشه ..و اطلاعاتي كه كاربر ميده مثل ورودي دما در واحد eprom..و در واحد alu \اين ايسي ها از 4 هزار تومن شروع ميشه تا چند ميليون و با يك ايسي 4 هزارتومني ..ميتونيد هر كاري كه فكرشو ميتونيد بكنيد ..از نمايش روي ال سي دي تا نصب كردن سنسور هاي مختلف ...سيد جان اگر چيزي رو از قلم انداختم بگيد تا عرض كنم...
يكشنبه ۳۱ شهريور ۱۳۹۲ - ۸:۰۴ عصر
پاسخ: خيلي لطف كرديد. حالا فعلاً چند روز وقت لازم دارم تا همين مقدار اطلاعات كه فرموديد را هضم كنم! تشكر :)
محمد حسن:
با سلام به سيد عزيز
من رو شرمنده ميكنيد ....فروتني شما نشان از بزرگي شماست..
من حتما 10 تا 20 مدار سرگرمي كه بر پايه ي ايسي 555 كه اچار فرانسه ي ايسي ها لقب گرفته براتون ميفرستم ..اين ايسي قالب ثابتي داره كه با فراگيريش خودتون به طراح تبديل ميشين از مدار هاي صوتي .تقويت .تا خير ..ملودي ....از اون جا كه كار باpcb نشون ميده كه همچين مبتدي نيستين!! بلكه در حد انشالله يه طراح ..توجهتون رو جلب ميكنم به ايسي هاي ميكرو كنترلر كه با خريد يك پروگرمر ..و كپي كردن برنامه هاي بي حد و مرز در اينترنت كه بصورت رايگان هست ..به دنياي جديدي پاي ميگذاريد..در ضمن با نصب برنامه ي پروتئوس و اموزش حقيقتا ساده در پي دي اف ها ..شما ميتونيد مدار رو به راحتي ..تاكيد ميكنم به راحتي ..شبيه سازي كنيد..بنده در خدمتم..مدارهاي كاربرديرو براتون اماده ميكنم ..و ميفرستم..انشالله از دعاتون بي نصيب نگذاريد ..
يكشنبه ۳۱ شهريور ۱۳۹۲ - ۷:۱۶ عصر
پاسخ: قطعاً پروتئوس برنامه پيشرفتهتري است كه بنده تا به حال تست نكردهام، ولي نرمافزار Yenka را دارم كه بيشتر جنبه آموزشي دارد، نسل جديد همان نرمافزار قديمي Crocodile. البته اين نرمافزار هم فهرستي از قطعات دارد و در نهايت نقشه pcb را هم ميدهد. جالب اينكه برنامهنويسي ميكروكنترلر را به صورت كاملاً فلوچارتي فراهم ميآورد و با آن ابزاري كه فرموديد (پروگرمر) امكان انتقال برنامه به ميكروكنترلر را دارد. محتاج دعاي شما هم هستيم. :) (از زمان دبيرستان هميشه برايم سؤال بوده كه ساختار سختافزاري آيسيهاي پروگرميبل چيست! چطور ميشود نقشه سختافزار را متناسب با برنامه تغيير داد؟! آن زمان فناوري خازني NAND كه وجود نداشت، داشت؟! دادههاي برنامه چطور در اين سختافزار نگهداري ميشود؟! البته به دنبال پاسخ اين سؤال خود هرگز نرفتم، فقط گوشه ذهنم باقيمانده است تا امروز!)
محمد حسن:
انقدر به وجد اومدم...
كه اگر مايل باشين ..يك مدل پيشرفته تري از يك مدار تايمر معكوس رو بفرستم منزلتون تا انشالله ..به فيض اكمل برسين..اگر خواستين مداراي اضافه تري هم ميتونم اضافه كنم مثل گيرنده با ماژول بلوتوث كه شاديتون كامل بشه
يكشنبه ۳۱ شهريور ۱۳۹۲ - ۵:۲۱ عصر
پاسخ: شما خيلي بزرگواريد برادر. حقير سواد الكترونيك ندارد. ادعايي هم ندارد. لاكن يك موتور پليس كه چند LED چشمكزن دارد و يك آژير، كمي هم به جلو و عقب حركت ميكند، چهل پنجاه هزار تومان قيمت دارد! بچهها هم فقط به خاطر «صدا، نور و حركت» شيفته آن هستند چند روزي. هم زود از بين ميرود و از كار ميافتد و هم اينكه كودك هيچ سودي از بازي با آن نميبرد، جز سرگرمي. اما همين كيت الكترونيك كوچك كه دو هزار و پانصد تومان خريدم و مربوط به شركت دانشجو الكترونيك اصفهان است، حقيقتاً نميدانيد چه ولولهاي ايجاد كرد. همينكه بچهها دوره كردند و لحيمكاري را با اشتياق ديدند، عشق به اين قبيل مهارتها پيدا كنند، حقير كه الكترونيككار نشد، بلكه فرزنداني تربيت نمايد كه روزي چون شما افتخار ميهن اسلامي باشند، جناب مهندس عزيز. تشكر.
پاسخ: لطف داريد. راستي، اگر آن طور كه فرموديد چند مدار ساده داشته باشيد، بنده اين قدر بلد هستم كه با ماژيك روي بورد بكشم و با مقداري اسيد pcb آن را آماده نمايم. خيلي از نمونههاي مدار را توي اينترنت ديدم، بيشتر از آيسي كلاك 555 استفاده كرده بودند. چون به مدارها اطمينان نداشتم، اين جرأت نبود كه قطعات را بخرم و تست نمايم. همين كيتهاي آموزشي نيز وقتي به موارد جذابش ميرسد، مانند واكيتاكي، قيمتشان ناگهان دو رقمي ميشود! متشكر ميشوم اگر دم دستي چيزي داشتيد ايميل فرماييد. اگر موفق شدم اطلاع خواهم داد. موفق و مؤيد باشيد اخوي.
ف الف: نه ديگه اون چرخ استفاده نشد! اون چرخ مصداق كامل براي دكمه لباس دوختن بود! :دي به نظرم مهم اين بود كه برادر نياز داشتن اسباب بازي و اينكه ما هيچ اسباب بازي نداشتيم را درك كرد و تمام تلاش خودش را به كار گرفت تا از هيچ براي ما اسباب بازي درست كنه اون چند روزي كه اصفهان بودند به ما ياد داد كه با در نوشابه براي خودمون يه اسباب بازي درست كنيم الان كه اين خاطره ها را براش تعريف مي كنيم، از اينكه محبتش هنوز تو
ذهنمون هست لذت مي بره :) يا مثلاً اينكه: يه وقتي بود مدرسه قلك ميداد به بچه ها كه پرش كنند و ببرند مدرسه براي كمك به جبهه، اونوقت ما خودمون نون خوردن نداشتيم! مي يومديم اين قدر گريه مي كرديم كه مامان پول بده ما بندازيم تو قلك و هر چي مي گفت مدرسه از شما انتظار نداره فايده نداشت، چون خجالت مي كشيديم فلك خالي را جلوي بچه ها برگردونيم، اصلا اين قلك ها يه چيزي بود براي فخر فروشي بچه ها به همديگه! خلاصه اينكه برادر به داد مادرمون رسيد! بهمون ياد داد در نوشابه ها را با چكش صاف كنيم و بندازيم تو قلك! هم سنگين ميشد! هم صدا داشت! از خلاقيت لذت مي بريد؟! :) چقدر الان دلم براي برادر تنگ شد :(
سهشنبه ۲۶ شهريور ۱۳۹۲ - ۵:۲۵ عصر
پاسخ: عجب! قلكهاي سبزرنگي كه به شكل نارنجك بود! مدير دبستان ما خلاقيت بيشتري داشت. او قلكهايي بزرگ و گلي با كش از ايوان مدرسه آويزان كرده بود كه همگي حدود يك متر از زمين بالاتر بودند. هر قلك براي يكي از كلاسهاي مدرسه. قرار بر اين بود كه هر قلك كه به زمين نزديكتر شد، كلاس برتر معرفي شود. رقابت كلاسي بود در آن دبستان. تشكر از خاطراتي كه بيان ميفرماييد. اميد كه آن روزها را به عنوان چراغ راه آينده از خاطر نبريم و گذشته را فقط براي ساختن آينده به خاطر سپاريم. و گرنه «مافات مضي»!
ف الف: خونه ي خاله كه بوديم، برادرها و خواهر بزرگم اومدند اصفهان ديدن... يه اتاق مخروبه اي هم كنج حياط بود كه سقفش ريخته شده بود و استفاده نمي شد، يه روز خواهرم يه لنگه چرخ كه مال سه چرخه هاي بچه ها هست را داد دست برادر كوچكم و بهش گفت: با اين برام يه دوچرخه درست كن!!! و برادرم بعد از اينكه از بهت در اومد، تلاش كرد تا يه اسباب بازي برامون درست كنه، رفت توي همون اتاق و گشت و گشت و گشت تا يه چيزي پيدا كنه و در آخر با يه تيكه پارچه ي صورتي رنگ اومد بيرون! چند سري شستش و حسابي تميزش كرد، بعدم توش رو پر كرد از خورده پارچه و پلاستيك و ... دوختش و روش را هم كوك زد و براش با كوك زدن، چشم و بيني و دهن درست كرد! يه عروسك صورتي رنگ كه خرگوش بود...
دوشنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۲ - ۹:۲۵ عصر
پاسخ: با فرمايش شما موافقم؛ همينكه خاطره چنين اسباببازيهايي باقيترند. مهم خود آن وسيله نيست، ارتباط عاطفي حاصل از آن بسيار دلچسبتر است. چيزي كه در قضيه اخير مرا به تعجب واداشت شدت استقبال بود، اينكه چند لامپ كوچك ميتواند هوس كودكان ما را از اسباببازيهاي گرانقيمت خارجي بگرداند و همان كاركرد را داشته باشد. تشكر از خاطره زيباي شما. ولي در نهايت آن چرخ گويا استفاده نشد!؟
بهشت: سلام
تايمر و مدار پخش كم داره، اگر كنترل هم داشت بهتر بود
اگر تايمر داشت و بعد از مثلاً 30 ثانيه يك صداي كوچيك انفجار بازي پر شورتري مي شد. ابتدا لامپ ها روشن مي شد، بعد صدا ...
مباركشون باشه
دوشنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۲ - ۵:۵۱ عصر
پاسخ: راستي راستي كه قرار نبود بمب باشد!