توضيحي نداد
فقط پيامكها را داد
گفت: از بعدِ طلاق تا امروز!
30/10/1390 - 11:38
شيوه ي تربيتي شمارو باور كردم! ولي بدون پنجير!
1/11/1390 - 16:27
- پيرو آنچه فرموديد، مستحضر هستيد كه وظيفه خطيري در تربيت نوادگان رسول خدا ص و فاطمه زهرا س بر عهده داريد. از خداوند متعال توفيقات شما در اين امر مهم را خواستارم.
1/11/1390 - 18:42
موجودي گرفتم از حسابم! چرا هيچي نريختيد؟
1/11/1390 - 19:40
- صبح به دليل يخ زدگي حاصل از برف در خيابان نتوانستم از حجره خارج شوم. فردا هم بانك تعطيل است. إن شاء الله اول وقت روز دوشنبه وجه مورد نظر در حساب شما خواهد بود.
1/11/1390 - 19:44
ده روزه جيبم خاليه و به هيچ كي نگفتم!حتي خانواده ام! لطفاشمام نگيد!حتما دوشنبه بريزيد،حتي اگه تگرگ باريد!كفش هم بپوشيد كه زمين نخوريد!
3/11/1390 - 21:19
يك فيش حج نصيبم شده! شمارو به جدتون قسم نميدم اما جون هر كي دوست داريد اگه گذرنامه من نزد شماست بهم برگردونيد!يكبار وسايلتون رو بگرديد شايد پيدابشه!ممنون!
6/11/1390 - 12:11
سلام عليكم!موفق شديد پيداش كنيد؟ اگر خبرم كنيد ممنون ميشم،كه نياز هست المثني بگيرم يا خير؟!
7/11/1390 - 21:03
بي خيال گذرنامه!فداي سرتون،يكي ديگه ميگيرم و ديگه مزاحمتون نميشم!التماس دعا!
12/11/1390 - 9:27
پيام صوتي: سلام عليكم آقاي [...]، [...] هستم. ميخواستم در مورد حضانت بچهها بشينيم با هم يه صحبتي يه معاملهاي بكنيم. تا هم تكليف شما براي ادامه تحصيلتون روشن بشه و هم تكليف من. اگه ممكنه با من تماس بگيريد كه در اين مورد صحبت كنيم. خيلي ممنون. [نام خانوادگي زوج و نام زوجه حذف شد]
[بعد از اين پيغام صوتي، ميگفت در بلكليست گذاشت تا ديگر پيغام نتواند بگذارد!
در جواب پرسش من گفت: «نميخواستم ديگر صدايش را بشنوم»]
14/11/1390 - 7:51
شما كه ميخوايد سر به بيابون بزاريد،حضانت دائم بديد و بريد. اگر قانونو بدونيد،اينطوري ديگه نيازي نيست نفقه هم بديد وتاآخر عمر از شر بچها خلاص ميشيد!
14/11/1390 - 7:53
ببخشيد دوبار اومد،اشكال در خطوط بود!
14/11/1390 - 8:02
راستي جوابمو نميدي خودت ضرر ميكني!فقط واسه اينكه گفتگو نميكني!خداحافظ!
19/11/1390 - 12:22
بالاخره شما موفق شديد! آمادگي خودم را اعلام ميكنم!
23/11/1390 - 21:01
تمام مهريه بقربان يك تار موي تو!
13/1/1391 - 17:29
چه كار كردي آسد [...]؟ [نام زوج حذف شد]
13/1/1390 - 17:59
اين همه با حرفامو كارام اطرافيانمو آروم ميكنم دوباره تو عصبانيشون ميكني؟يكمي جلوي زبونتو بگير ديگه!
13/1/1391 - 22:09
گوشي ات روشنه؟ميتونم يكمي باهات حرف بزنم؟
13/1/1391 - 22:43
تورو خدا جواب بده!حالم خيلي بده!
14/1/1391 - 10:34
يادته به بچها ميگفتي درخواستتونو با لطفا بگيد؟! لطفا اجازه ميدي يكمي باهات حرف بزنم؟باشه بابايي! لطفا!!!
15/1/1391 - 13:36
سلام خوبي؟ممنون كه موبايلتو روشن كردي! هر چي برات مينويسم شرعا راضي نيستم بره تو سايت يا به كسي بگي!
15/1/1391 - 13:37
اون سي تهمتي كه بهت زدم بده مامانت بهم برسونه!
15/1/1391 - 13:41
يه حساب و كتابي با خداي خودم دارم كه ميخوام تازنده ام انجام بدم! ديني گردم شما نداشته باشم!واگر سفر حج ام جور شد حق ناس گردنم نباشه!
15/1/1391 - 13:47
اون جزوه نود صفحه اي و دو تا سي دي نگاه كردم وخوندم!يكيش كه فقط فايل صوتي بود و يكيش داراي 54تابلو!جايي نديدم كه سي تاش مرتب نوشته شده باشه!اگه بدي مامانت ممنون ميشم!
15/1/1391 - 13:53
البته اين براي اينم هست كه بتو برسم!اما دردرجه اول به فكر شب اول قبرم!حالا نميدونم اين همون كاريه كه به مامانت گفته بودي خودش راهشو ميدونه؟!يا چيز ديگه اي هست!
15/1/1391 - 18:07
از صبح تا حالا دارم بادقت تابلوهارو ميخونم!به تابلوي سي ام رسيدم! نميتونم ولش كنم!سرم داره سوت ميكشه ازعمق فاجعه!تورو به جدت قسم دادم به كسي نگو!
15/1/1391 - 18:13
تازه دارم مطالبي رودقت ميكنم كه شايد تا به حال دقت نكرده بودم!منم حرفهايي بايد بزنم!حرفهايي درموردپدرم دارم كه به وقتش بهت ميگم!
17/1/1391 - 11:13
قبلا وقتي از مادرت ميشنيدم كه از قول تو ميگفت:من چهار سال زنم رو تحمل كردم!ميخنديدم! ولي حالا گريه ميكنم!!!
17/1/1391 - 11:21
- چرا گريه؟
17/1/1391 - 11:24
هر وقت پيش خداخودمو پاك كردم بهت ميگم! هنوزآمادگيشو ندارم!فرصت ميخوام!
17/1/1391 - 15:39
به نظرم بزرگترين و اصليترين مشكل ما اين بود كه من تحت ولايت شما نبودم! يعني معني ازدواج دائم رو پياده نكردم!دررابطه بااين موضوع حرفهاي زيادي است كه از حوصله موبايل خارجه!
17/1/1391 - 22:24
تاحالا فكر ميكردم هنوز به همديگه علاقه داريم!ولي اين ميل يكطرفه بود!نميخوام بگم ببخشيد كه دوباره باهم باشيم!ميگم ببخشيدكه منو ببخشي!
18/1/1391 - 23:37
فقط يه شيرازي ميتونه يه جمله با 20 فعل بسازه: داشتم ميرفتم برم، ديدم گرفت نشس، گفتم بذاربپرسم ببينم مياد!نمياد!ديدم ميگه نميخوام بيام،ميخوام برم بيگيرم بخوابم. گفتم نميخوي بيوي نيو، برو بگير بخواب. (رفت گرفت خوابيد! اين ازهنرمندي شيرازيهاست؛يادتون باشه)
18/1/1391 - 23:46
خيلي ممنون!صبح اومدم خونه خبرتون ميكنم!
18/1/1391 - 23:49
ببخشيد دومي اشتباه شد!
19/1/1391 - 15:02
آمادگي دارم بگم گريه ام واسه چي بود!بگم؟
19/1/1391 - 15:05
به خاطر محبوبيتي كه درجامعه مخصوصاخانواده ماداشتي،يك سياستي درزندگيم گذاشتم:يكي تو يكي من!امااشتباهم اينجابودكه متوجه نبودم تو مردبودي ومن زن!من خلقت درجه دوم خداهستم وشما درجه يك!وبايد زندگي [...]ـي رو قبول ميكردم!لطفاازم ميگذري؟! [نام خانوادگي زوج حذف شد]
19/1/1391 - 15:09
بايد همه تو ميبودي و من...! تو حاكم ميبودي و...!
20/1/1391 - 22:15
سلام خوبي؟ به نظرت مشكلم رو درست فهميدم؟ لطفا راهنماييم كنيد!سپاسگذارم!
20/1/1391 - 22:17
- نه.
20/1/1391 - 22:24
اينكه من زنم و تو مرد و بايد زندگي [...]ـي رو (مرد)مي پذيرفتم،غلته؟! واي خداي من!باشه ممنون!بازم فكر ميكنم! [نام خانوادگي زوج حذف شد]
20/1/1391 - 22:34
البته يه كار ديگه هم شروع كردم!تفسير5آيه اول سوره تحريم!سرجدايي سه سال پيش گفته بودي دوتاتحقيق انجام بدم!اون 50روايت و 5آيه اول سوره تحريم!درسته؟!همينه؟
20/1/1391 - 22:51
لطفاراهنماييم كنيد!كسي ندارم ازش بپرسم!آهان!سكوت علامت رضايت است!؛-)
21/1/1391 - 18:01
اگر برجاي من غيري گزيند دوست،حاكم اوست! اما حرامم باد اگر من جان به جاي دوست بگزينم!
21/1/1391 - 22:00
منو ببخش منو ببخش!همه چي تقصير من بود،ميخوام بيام ببينمت آخه چشات مال من بود! اگه بخواي نميامو،چيزي ازت نميخوامو،دلت بخواد ميمرمو،فقط يه بار منو ببخش!
22/1/1391 - 4:06
تمام شهر خوابيدن من فكر تو بيدارم!ميخوام بيام ببينمت! اجازه ميدي؟
22/1/1391 - 9:22
بذاريك ساعت بيام ببينمت!خيلي دلتنگتم!دلمونشكن!خواهش ميكنم دستموپس نزن!
22/1/1391 - 22:29
اگه به تو نميرسم اين ديگه قسمت منه،نخواستم اينجوري بشه اين از بخت بد منه!قد يه دنيا غم دارم اگه نبينمت يه روز،چه جور دلت اومد بري عاشق چشماتم هنوز!
23/1/1391 - 17:21
به خانه برميگرديم شروع شده!تو خونه تو!من هستم،بچهاهستن،تخمه وچايي هم هست،اگه اجازه داشتم كيكم درست ميكردم،فقط تو نيستي!!!
24/1/1391 - 16:10
پدرتون ازمن متن پيامكهارو خواسته بودن!به عنوان بزرگتر خانواده!خواستم ولي روم نشد بهشون بدم!وقتي شما نداديد منم نتونستم بدم!اگه ديدينشون ازطرف من معذرت بخوايد!
24/1/1391 - 16:19
بازم شرعا راضي نيستم اسهامو علني كنيد!چون اوناروفقط واسه توميزنم نه كس ديگه!
24/1/1391 - 16:30
اگه بخوام درمورد سي دي ات يه حقيقتهايي رو بهت بگم مايلي بشنوي؟
25/1/1391 - 22:15
شايدفراموشت شدم،شايد دلت تنگه برام،شايدبيداري مثل من،بفكراون خاطره ها!
26/1/1391 - 17:02
ميشكني يه روزتوهم زير صلابت اين سكوت، ميشي آشنابااين كنج غريب بي كسي، جايي كه به گريه لحظه به لحظه ميرسي! جايي كه به گريه لحظه به لحظه ميرسي!
26/1/1391 - 20:58
يادته موقع طلاق چه حرفهايي بهم زدي:توكلت به خدا باشه و منم هستم كاري داشتي درخدمتم! پس كجايي؟چرا صدامو نميشنوي؟!
28/1/1391 - 16:59
سلام خوبي؟ تحقيقم(تفسير 5آيه اول سوره تحريم) تموم شد!
28/1/1391 - 18:40
ازاينكه جلوي آقاي عباسي گفتم هيچ خوبي نداري معذرت ميخوام!عصباني بودم!ببخشيد! [نام كارشناس دادگاه خاصّ]
28/1/1391 - 18:41
- جبران.
28/1/1391 - 18:47
بخدا نميدونم چي ميخواي!هركاري به ذهنم رسيده كردم!تحقيق تموم شد! معذرت خواهي هم كردم!حتي چند بار رفتم همون مشاوره!ولي راه ندادن!
28/1/1391 - 19:20
بخدا نميدونم چي ميخواي!هركاري به ذهنم رسيده كردم!تحقيق تموم شد! معذرت خواهي هم كردم!حتي چند بار رفتم همون مشاوره!ولي راه ندادن!:-(
28/1/1391 - 19:21
بخدا نميدونم چي ميخواي!هركاري به ذهنم رسيده كردم!تحقيق تموم شد! معذرت خواهي هم كردم!حتي چند بار رفتم همون مشاوره!ولي راه ندادن!:-(
28/1/1391 - 19:22
- جبران.
28/1/1391 - 19:25
برام بگو جبران چيه!بايد باهم بريم پيش همون مشاور!جلوي ايشون خوبي هاتونو بگم!مياي؟
28/1/1391 - 19:32
مسئله رو درست حل كردم؟
28/1/1391 - 21:21
جبران :
28/1/1391 - 22:07
ميدونم نكته اش اينه كه خودم بفهمم!ولي تو جاده هم اگرعلائم رانندگي وچراغ قرمزوسبزو ... نباشه تصادف ميشه خوب!
1/2/1391 - 9:45
خوبيهاي شما:متشرع!درخرجي خونه كريمي!هزينه زندگي مهمتر از خودت!درتربيت بچها مقتدر!مهربان درعين حال سختگير!درامرزناشويي دهي!تعميرات خونه دراسرع وقت!تهيه وسايل منزل!ساده زيست!
1/2/1391 - 11:20
سلام خوبي؟ تونستم جبران كنم؟
4/2/1391 - 17:26
بايد تنها بزرگ كردن بچه هاي تو رو باور كنم!تو ديگه برنمي گردي!هرگز!
10/2/1391 - 21:49
يوسف به بنيامين ميگه: چقداز دوري يوسف ناراحتي؟ميگه:اينقد كه ده پسردارم كه نام همشان رااز يوسف گرفتم!يوسف ميگه:اگه اندوه مراداشتي اينگونه بازنان ازدواج نميكردي!جالب بود نه؟!
شگفتي مرا كه ديد
خنديد و گفت:
تو اينها را بگذار در وبلاگت
همه را يك به يك برايت توضيح ميدهم! :)
و من هم گذاشتم
تا توضيحش را از او بشنوم
باشد عبرت براي كساني كه در اين مسير افتادهاند
بلكه پيش از رسيدن به اين نقطه
درس گيرند!
توضيحات:
ده ماه پس از طلاق
740 هزار تومان در 20 روز
بازيِ حضانت
چه كار كردي؟
خب، بعد؟
طلاق بمعروف
تفسير سوره تحريم
راه جبران
چه جبراني؟
شالم باحور حاور...سليخا...مه شلومخااااا(سلام دوست جوان..ببخشيد...حالتوون چطورههه؟)
بي خيااال بابت اون حلال حرومههه ديگه...مجاب شدييييييييم..ولي بدون كارت اصلا اخلاقي نيست...دليل تراشيه...اون بدههه...شما هم ميخواي از خجالت بدي در آي...خوبههه والا به غرعااان..
چهارشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۱ - ۱۰:۵۴ صبح
___$$&&111111111$$$&&____&&1111111111$$&&
___$&1111111111111$$&&__&&111111111111$$$&
__$&1111111111111111$$&&111111111111111$$$& __$&111111111$$$$1111$$1111$$$$111111111$$$&
_$$11111111$$$$$$$$$1111$$$$$$$$$1111111$$$&
_$$11111111$$$$$$$$$$1$$$$$$$$$$$11111111$$&
_$$11111111$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$111111111$&
__$111111111$$$$$___منتظرم__$$$$$111111111$$&
__$&1111111111$$$$$$$$$$$$$$$$11111111111$&
___$111111111111$$$$$$$$$$$$111111111111$&
____&11111111111111$$$$$$111111111111111&
_ ____&11111111111111$$11111111&&111$$&&
____ __&&1111111111111111111111&&11$&&
______ __&&111111111111111111111&&1&
_________ _&&11111111111111111$&_&
__________ ___&&111111111111$$&_
__________ ______&&&1111111$&_
____________________&&&111&
______________________&&&
-----------------------------------------،
سلااااااااااااااااام...ما آپيم..كمي متفاوت تر...با مطلب(هي پيشوني...مارو كجا ميشوني...)
ولا تم سي خت شريها اگم....چز زينه بنه خدات اخوي...ووووي ز دست ايسا....هر چي پيا گن چي تو پا زينه خو.انكي ولا حيف هو
(بي خيال ترجمههه.)
ميدوني از لحاظ شرعي كار حراميه كهههههاين مطالب ماوقع خودتو خانوم سابقتو مي نوييسي...يه وقت يه آشنايي بخونههه...
ضمنا زوجه شما پيامكا رو به دادگاه نشون داده نه اينكه تو سايتا و وبلاگا بزنه...
دوشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۱ - ۳:۴۳ عصر