الف- ورود قمه‏زني به ايران در زمان صفويان و جريان‏فداييان

 

در مورد منشأ اصلي و اولي قمه‏زني، اقوال مختلفي وجود دارد؛ اما آنچه که بيشتر از همه مستند و قابل اثبات

است، اين است که تيغ‏زني و قمه‏زني رسومي عاريتي‏اند که از جانب ترک‏هاي آذربايجان به فارس‏ها و اعراب منتقل شده‏اند.‏

ابراهيم الحيدري، جامعه شناس، محقق و نويسندة عراقي‏الاصل کتاب تراژدي کربلا نيز بر اين عقيده است که مراسم‏هايي از قبيل قمه‏زني، قبل

از قرن نوزدهم در عراق مرسوم نبوده و به تدريج از اواخر اين قرن در آن کشور رواج يافته است.‏ بنابراين مراسم

قمه‏زني و.‏.‏.‏ از خارج عراق به آن کشور وارد شده و ريشة عربي ندارد.‏

شيخ کاظم دجيلي نيز در تأييد اين نظر مي گويد:‏

عرب‏هاي عراق تا آغاز قرن بيستم در اين گونه مراسم‏ها شرکت نمي‏کردند؛ اين اعمال در ابتدا در ميان ترک‏هاي عراق، فرق صوفيه

و کردهاي غرب ايران مرسوم بود.‏

گزارشي از مقامات بريتانيايي درباره مراسم عاشوراي 1919م.‏ در نجف نيز حاکي است که گروهي صد نفره از شيعيان ترک در آن

سال به قمه‏زني پرداخته بودند.‏

خاطره‏اي از سيد محمد بحرالعلوم، اين نظر را تأييد مي‏کند:‏

هنگامي که حدود 50 يا 60 سال پيش در نجف بودم، تنها چند هيئت ترک در آن شهر حضور داشت.‏ آنان در

ايام عزا به منزل سيد بحرالعلوم بزرگ مي‏رفتند و با کسب اجازه از ايشان به خواندن ابياتي سوزناک درباره امام حسين× مي

پرداختند.‏ برخي از آنان نيز در ضمن ذکر مصيبت براي همدردي با امام حسين× جراحت‏هاي خفيفي به خود وارد مي‏کردند.‏ به تدريج

اين گونه اعمال رو به تحول و گسترش گذاشته تا آن که پس از ممنوعيت قمه‏زني در دوره نخست وزيري ياسين هاشمي،

در سال 1935 م.‏ به اوج خود رسيد.‏ در واقع اين اعمال زور، تأثيري معکوس داشت؛ به نحوي که يک هيئت

قمه‏زني، به سه هيئت تبديل شد.‏

حاج حميد راضي (متوفي سال 1953.‏م) از معمّرين اهل کربلا که نزديک به 110 سال عمر کرده بود، خاطرات خود درباره عزاداري

امام حسين× نقل مي‏کند که مراسم قمه‏زني و.‏.‏.‏ در ايام جواني او در شهر نجف و کربلا مرسوم نبود.‏ همچنين در

خاطرات شفاهي هيچ يک از کهن سالان نجف و کربلا از برگزاري مراسم قمه‏زني و.‏.‏.‏ قبل از نيمه قرن نوزدهم ياد نشده

است.‏ اين‏گونه مراسمها براي اولين بار توسط برخي زائران ترک از طايفه قزلباش رواج يافت.‏ آنان به هنگام زيارت امام حسين× با

شمشيرهايي مخصوص به سرهاي خود ضربه مي زدند.‏

از نظر تاريخي، مسلّم است که قمه‏زني در ايران نيز تا پيش از صفويه هيچگونه سابقه‏اي نداشته است و محورِ ترديدها در

آن است که آيا در زمان صفويه به وجود آمده است و يا اينکه بعد از صفويه در در زمان قاجاريه وارد

شده و رواج يافته‏است؟

اقدامات مهم صفويان در زمينه عزاداري، يکي، رسمي و حکومتي‏کردن مجالس سوگواري و ديگري، ابزارمند کردن و نيز پديدآوردن آيين‏ها و رسوم

جديد عزاداري بود.‏

پيتر دلاواله، سياح ايتاليايي، از عزاداري شيعيان در اصفهانِ عصر صفوي سال 1037 قمري چنين گزارش مي‏دهد:‏

تشريفات و مراسم عزاداري عاشورا به اين قرار است که همه غمگين و مغموم به نظر مي‏رسند و لباس عزاداري به رنگ

سياه - يعني رنگي که در مواقع ديگر هيچ وقت مورد استعمال قرار نمي‏گيرد- بر تن مي‏کنند.‏ هيچ‏کس سر و ريش خود

را نمي‏تراشد و به حمام نمي‏رود.‏ به علاوه نه تنها از ارتکاب هر گناه پرهيز مي‏کنند، بلکه خود را از هرگونه تفريح

و خوشي محروم مي‏سازد.‏

جمعي در ميدان ها و کوچه هاي مختلف و جلوي خانه‏هاي مردم، برهنه و عريان در حالي که فقط با پارچة سياه

يا کيسة تيره رنگي ستر عورت کرده و سر تا پاي خود را با ماده اي سياه و براق.‏.‏.‏ رنگ زده‏اند، حرکت

مي‏کنند.‏.‏.‏ به همراه اين افراد، عده‏اي برهنه نيز راه مي‏روند که تمام بدن خود را به رنگ قرمز درآورده‏اند؛ تا نشاني از

خون‏هايي که به زمين ريخته و اعمال زشتي که در آن روز [عاشورا] نسبت به حسين انجام گرفته است، باشد.‏ همه با

هم، آهنگ‏هاي غم‏انگيز در وصف حسين و مصائب وارد بر او مي‏خوانند و دو قطعه چوب يا استخواني را که در دست

دارند، به هم مي‏کوبند و از آن صداي حزن‏انگيزي به وجود مي‏آورند و به علاوه حرکتي به سر و تن خود مي‏دهند

که علامتي از اندوه بي پايان آن‏ها است و بيشتر به رقص شباهت دارد.‏.‏.‏

علاوه بر ابزار آلات جديد، از اين دوره بود که آداب و رسوم نويني هم در سلک آيين‏هاي عزاداري درآمد؛ آدابي چون

«تيغ‏زني»، «قفل‏زني»، «سنگ‏زني» و «قمه‏زني» را از اين جمله شمرده‏اند.‏

استاد يوسفي غروي نيز در اين باره مي‏گويد:‏

از نظر تاريخي، ظاهراً آن وقت كه صفويه سر كار آمدند، قمه زني پديد آمد و مسلماً هيچ سابقه‏اي هم بر صفويه

ندارد؛ اما هنوز به يقين نرسيده‌ايم كه آيا قبل از عثماني‏ها هم اين کار انجام مي‏شده است يا نه؟

روال حكومت‏ها اين است که اعمال و رفتارها را از همديگر يادمي‌گيرند؛ عثماني‏ها گروه فدائيان داشتند؛ صفويه هم يك گروه فدائيان درست

كرده بودند و مانند آل‏بويه که در قرن سوم و چهارم در بغداد، عمدتاً دسته‌هاي اولية‌ عزاداري‏شان، دسته‌هاي نظامي‌شان بود، به ارتش

دستور داده بودند که به طور منظم و دسته‌بندي شده‌، دسته عزاداري راه بياندازند.‏ صفويه هم وقتي سر كار آمدند اين برنامه

را تكرار كردند.‏ يكي از افواج فدائيان، قزلباش صفوي بودند كه هميشه به نشانة آماده به خدمت، سرشان تراشيده بود.‏ در كتاب

«تاريخ شاه عباس كبير» از نصرالله فلسفي -كه در پنج جلد نوشته شده و يكي از وسيع‏ترين و دقيق‏ترين تواريخ است- به

تفصيل، «فوج فدائيان» معرفي شده‏اند.‏ در وصف آنان آمده كه حتي در تمريناتشان گوشتِ حيوانات مختلف و حتي مار را مي‌خوردند كه

هنوز هم در بعضي از ارتش‏هاي جهان معمول است؛ مثلاً در ارتش صدام نيز يك فوج فدائي اين طوري وجود داشت.‏ خلاصه

اين كه فدائيانِ صفويه در روز عاشورا شمشير به دست، بيرون‏آمدند و تصورشان اين بود كه نوعي همدردي و مواسات با اصحاب

امام حسين× داشته باشند.‏ آنان مي‏گفتند در چنين روزي که اصحاب امام حسين× و خود امام، و بني هاشم تير مي‏خورند، پس

ما هم اين حالت را براي خودمان ايجاد مي‌کنيم؛ يعني نشان ‌دهيم كه ما در راه امام حسين× فدوي هستيم و حاضريم

سرمان بريده شود؛ و اين شروع قمه‏زني شد.‏

البته در آن زمان نيز اکثر جامعه به علمايي که با اين بدعت‏ها به مخالفت برمي‏خاسته‏اند، توجه خاصي نمي‏کردند، تا آنجا که

عالمي مثل «مقدس اردبيلي» به خاطر مخالفت با اين نوع حرکات در عزاي امام حسين× از سوي اکثريت جامعه طرد مي شود!‏

ميرزا عبدالله افندي - از علماي شيعة معاصر شاه سلطان حسين- در بخشي از کتاب «تحفه فيروزيه» خود به اين مخالفت‏ها اشاره

مي‏کند .‏.‏.‏ مطابق روايت جاسم حسن شبر در «ارشاد الخطيب»، داستان از اين قرار است که مقدس اردبيلي چندي از حرکات ناشايستي

که بعضي مردم در امر عزاداري امام حسين× مرتکب مي‏شده‏اند، رنجيده خاطر شده و با اين استدلال که اين اعمال جزو رسوم

اقامه عزا نيست و در سيرة اهل‏بيت^ نيز وجود ندارند، آنان را از اين کار نهي مي‏کند.‏ لکن مردم به منع او

وقعي ننهاده، بر شدت و گسترة عمل خود افزودند.‏ تا آنجا که وي آزرده شده، حتي در مقام اعتراض، ترک آن ديار

(اردبيل) کرده و به يکي از قريه‏هاي اطراف مي‏رود تا صداي عزاداري مردم به آن شيوه را نشنود.‏