پرسش پنجم
• پس روايت «سر به محمِلزدن حضرت زينب÷» چيست؟!
? راوي اين داستان فردي است بنام مسلم جصّاص(گچکار) و او ماجرا را اينگونه نقل ميکند:
وقتي در حال بازسازي دروازه اصلي شهر کوفه بودم، هياهويي شنيدم؛ به سمت هياهو حرکت کردم و ديدم که اسراي عاشورا در
کجاوه بودند. وقتي يزيديان سر بريدة امام حسين× را بالاي نيزه بردند، حضرت زينب÷ با مشاهده اين صحنه و از فرط ناراحتي،
سر خود را به چوب محمل کوبيد و خون از زير مقنعه ايشان جاري شد؛ با چشم گريان اشعاري را قرائت ميکند...
اولاً: از نظر سندي اين داستان شديداً ضعيف است؛ اين مطلب برگرفته از کتابي بنام نورالعين في مشهد الحسين است که نويسندة
آن مشخص نيست و تنها برخي آن را به ابراهيم بن محمد نيشابوري اسفرايني نسبت دادهاند که شخصي اشعري مذهب و شافعي
مسلک بوده. بسياري از علما به بياعتباري آن صحّه گذاشتهاند؛ چنانچه عالم بزرگوار آيت الله حاج ميرزا محمد ارباب& در خصوص بياعتبار
بودن کتاب نورالعين و بياساس بودن گفتههاي مسلم جصّاص تاکيد دارد. همچنين محدث بزرگوار مرحوم شيخ عباس قمي& صاحب منتهيالآمال و
مفاتيح الجنان، در اين خصوص مينويسند:
نسبت سر شکستن به حضرت زينب÷ بعيد است؛ چون ايشان عقيلة بني هاشم و صاحب مقام رضا و تسليم است.
وي سپس با استناد به کتابهاي معتبر تاريخي اثبات ميکند که اسراي کربلا را بر ناقههاي عريان و بيجهاز نشانده بودند و
اصلاً محمل و هودجي در کار نبود تا آن حضرت سرش را به آن بکوبد!
مشکل دومِ سندي اين روايت، آن است که سلسله سند و راويان آن در هيچ منبعي ذکر نشده است.
ثانياً: همان طور كه در روايات قبل ديديد، اينگونه رفتارها مورد نهي حضرات معصومين است؛ خصوصاً امام حسين×، مصيبتديدگان کربلا را، از
چنين اعمالي نهيكرده بودند. سؤالي كه در اينجا مطرح است، اين است كه اگر امام حسين× خواهرشان را قسم دادند و
حتي تذكر دادند كه مبادا شيطان صبر از کَفَت برُبايد، با اين فرض چطور ممکن است حضرت زينب÷ اقدام به شكستن
سر خود كنند؟! آيا تذكر امام حسين در شب عاشورا را فراموش كردند؟! به يقين حضرت زينب÷ که از اولياي خاص الهي
هستند و از علم لدنّي بهرهمند بوده اند، ممكن نيست برخلاف تذكّر امام× چنين عملي را مرتكب شده باشند.
لذا با توجه به رواياتي که حضرت زينب÷ را اسوة صبر، رضا و خويشتنداري معرفي کرده¬اند، قبول چنين وقايعي بسيار سخت است.
ثالثاً: در ضعف مضمون و غير قابل اتکا بودن اين روايت، همين بس که در بيتي از اشعار منتسب به حضرت زينب
در اين روايت، حضرت امام حسين× به سنگدلي و قساوت قلب متهم شده است؛ بديهي است که معرفت بيبديل عقيلة بنيهاشم÷
اجازة اهانت به امامي چنان والا مقام را ولو با انگيزة تمسّک به صنايع ادبي، قابل توجيه نميداند.
رابعاً: حتي اگر فرض کنيم اين داستان صحت داشته باشد و حضرت زينب÷ در آن وضعيت بحراني - كه براي اولين بار
سر برادرش را بر نيزه ديده است- سر خود را به محمل زده باشد، اين حاكي از شدّت تأثر و اندوه آن
حضرت است و هيچ معلوم نيست كه ايشان به قصد سرشكستن اين كار را كرده باشند و دليلي بر جواز اين كار
در شرايط عادي نيست؛ در آن صورت نيز فقط ميتوان در شرايطي مشابهِ آنچه بر حضرت زينب÷ گذشته، آن را تجويز كرد.
مؤيد اين مطلب آن است كه نه در مورد حضرت زينب÷ و نه در مورد ساير زنان حرم، نقل نشده¬كه در سالگرد
عاشورا به اعمالي مثل آن اقدام کرده باشند. علاوه بر اينکه هيچ دستور، يا حتي توصيهاي به سرشکستن و خدش در عزاي
سالار شهيدان، از امام سجاد× يا ديگر ائمة هدي وجود ندارد؛ هرچند ايشان به امر عزاداري و گريه و ندبه براي
پدر خويش همت والايي داشتند.
|