پرسش هشتم
• بعضي ميگويند اينگونه مسائل را بايد در حوزه عشق دانست و ربطي به عقل ندارد!؟ آيا امکان دارد جايگاه «عشق و محبت»
و «عقل و معرفت» را در دين روشن کرد؟
? محبت، ميان بُرترين راه براي رسيدن به خدا است. ما از محبّت راهي نزديکتر نداريم. هر چه ايمان، قويتر باشد، محبت بيشتر
ميشود. { والّذينَ آمَنوا اَشدُّ حُبّاًّ لله } اصلاً اين محبت خدا بحث بسيار بزرگ است... اگر محبت خدا در دلي جا
بگيرد، آن دل ديگر چيزي نميبيند. «اَلمُحَبّةُ نارٌ تُحرِقُ ما سِوَي المَحبُوب»؛ محبت همانند آتشي است که ماسواي محبوب را ميسوزاند؛ ديگر
غير از محبوب چيزي نميماند.
... اگر بخواهيم محبت ما نسبت به خدا زياد شود، بايد کاري کنيم که معرفت ما زياد بشود. حالا چه کنيم تا
معرفتِ ما زياد شود تا در نتيجه محبّت، زياد بشود؟ حضرت [امام صادق×] جواب را ميدهد؛ حضرت فرمود: «لا يَقبَلُ اللهُ عملاً
إلا بِمَعرِفَةٍ؛ خدا عملي را قبول نميکند مگر با معرفت». اينکه خيال کني هر کاري بکني، خدا قبول ميکند، نه! انسان
بايد عاقل باشد.
يک کسي خدمتِ حضرت صادق × رسيد و گفت: يابن رسول الله! ما يک همسايهاي داريم که ميخواهم ذکر خيرش را بکنم.
«انَّ لي جَاراً ... کثير الصّلاة،ِ کثيرَ الصَّدَقَةِ، کثيرَ الحجِّ»؛ زياد نماز ميخواند، زياد مکّه ميرود و زياد هم پول خرج ميکند.
بعضيها اين کارها را مي کنند و در کنار آن يک کارهاي ديگر هم ميکنند. امّا اين طفلک، کارهاي ديگر هم نميکرده
است. حضرت فرمودند: «لا بأسَ بِهِ»: آدم بدي نيست! اين شخص توقع داشت که حضرت صادق × بگويد: به به! يک همچين
شخصي کجاست؟ بلند شو همين الآن برويم و اذن دخول بخوانيم و وارد بشويم! حضرت فرمود: «يا اسحاق! کَيفَ عَقلُهُ؟» - اسم
راوي اسحاق بن عمّار است- حضرت فرمودند : عقلش چطور است؟ فقط مقدسمآب است يا از اسلام چيزي فهميده است؟ ميگويد من
هم ديدم در مقابل امام زمان نميشود دروغ گفت؛ گفتم: «جُعِلتُ فِداک لَيسَ لَهُ عقلٌ»؛ آقا قربانت بروم! اين عقلي که شما
ميگوييد، اين شخص ندارد.
حضرت هم فرمودند: «لا ينتفع بذلک منه» حضرت فرمودند: به خاطر اين بيعقلياش از اعمالش بهرهاي نميبرد.
اين حديث در کافي است. بايد اين حديث را به چند زبان ترجمه کنيم و سرافراز شويم؛ ببينيد که دين ما چقدر
دين عميقي است! يک عدّه خيال ميکنند اگر ظاهري درست کرديم، ديگر کار تمام شد. نه آقا! دين خيلي عميق است.
«لا يُقبَلُ اللهُ عَمَلاً الّا بِمَعرِفَةِ» خدا عملي را قبول نمي کند مگر با معرفت.
هدايتي که خداوندِ متعال آن را به همگان مرحمت کرده است، مقدّمات آن را در وجودِ خودِ شخص گذاشته است. که آن
عبارت از «عقل» باشد. اگر عقل نبود، خداوند متعال پيغمبر| نميفرستاد و قرآن نازل نميشد.
ما کجا بوديم کان ديان دين عقل ميکاريد اندر ماء و طين
خداوند نعمتِ عظماي عقل را مرحمت فرموده و در مقابل آن تکليف از ما خواسته است... خدا اوّل در ما عقل گذاشته
و به همين خاطر از ما تکليف خواسته است. پيغمبر فرستاده و امام منسوب کرده است؛ کتاب نازل کرده است. { انّا
هَدَيناهُ السّبيلَ اِمّا شَاکراً و اِمّا کفوراً } اين هدايت بر همگان عرضه شده است.